مردی نمى توانست اخلاص خود را حفظ کند، روزى چاره اندیشى کرد و با خود گفت: در گوشه شهر، مسجدى متروک هست که کسى به آن توجه ندارد و رفت و آمد نمى کند، خوب است شبانه به آن مسجد بروم، تا کسى مرا ندیده خالصانه خدا را عبادت کنم .

خداوند به حضرت موسی این گونه می فرماید: اى موسى! آن چه براى خشنودى من باشد بسیار است اگر چه اندک باشد، و آن چه با آن جز من خواسته شود، فراوانش اندک باشد

در نیمه هاى شب مخفیانه به آن مسجد رفت، آن شب باران مى آمد و رعد و برق و بارش، شدت داشت.

او در آن مسجد مشغول عبادت شد، در وسط هاى عبادت، ناگهان صدایى شنید، با خود گفت: حتما شخصى وارد مسجد شد، خوشحال شد «که آن شخص فردا مى رود و به مردم مى گوید این آدم چقدر انسان خداشناس و وارسته اى است که در نیمه هاى شب به مسجد متروکه آمده و مشغول نماز و عبادت است» او بر کیفیت و کمیت عبادتش افزود و همچنان با کمال خوشحالى تا صبح به عبادت ادامه داد، وقتى که هوا روشن شد، و به آن کسى که وارد مسجد شده بود، زیر چشمى نگاه کرد، دید آدم نیست بلکه سگ سیاهى است که بر اثر رعد و برق و بارندگى شدید، نتوانسته در بیرون بماند و به مسجد پناه آورده است .

پیش خود شرمنده شد که ساعت ها براى سگ، عبادت مى کرده است

مسجد ,عبادت ,وارد مسجد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان تیرچه استاندارد مهدی | تیرچه مهدی | تیرچه کرومیت | تیرچه فلزی | تیرچه بتنی | قیمت تیرچه | دانلودها درب و پنجره دوجداره نمونه سوالات استخدامی رایگان پرده زبرا بیا تو انجام پروژه های پزشکی بــــــــــــاهار نـــویـــــــس !