دختر کوچکی هر روز پیاده به مدرسه می‌رفت و برمی‌گشت، با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب نبود و آسمان ابری بود، دختر بچه طبق معمول همیشه، پیاده به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر که شد، هوا رو به وخامت گذاشت طوفان و رعد و برق شدیدی گرفت.
مادر کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد


گالری مدهوش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت کرببلا دنیای برنامه ها ویندوز و تریلر و بازی شب شکن 2 دانلود آهنگ و فیلم , سریال با زیرنویس فارسی سانسور مشاوره پزشکی تلفنی زنان mohajer پاپیک|داستان|داستان کوتاه|ضرب المثل|سخن بزرگان|شعر طنز آپشن خودرو | گندم کار