دیشب حالم خیلی بد بود یه آدم که احساس افسردگی میکنه تو خواب دندوناشو بهم میسابونه و در طول روز حرص میخوره از همه از برادر از خانواده از فامیل از قوم شوهر از جامعه و همه و همه . تازه این وسط مونده بودم شام چی بذارم که شوهر بدغذای من ایراد نگیره. همون موقع که وسط مخ پوکیدنیام بودم شوهر زنگ زد . گفت حوصله داری امشب نون بخرم برا بچه های شرکت سمبوسه درست کنی هردفه بهم میگن چرا سمبوسه زنت نمیپزه گفتم اشکال نداره نون بخر بیار.شوهر منبع
درباره این سایت