نتایج جستجو برای عبارت :

بازنویسی حکایت شخصی خانه ای ب کرایی

3 بازنويسي
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هفتم درس پنجم صفحه 66 حکايت را به نثر ساده بنویسید
بازنويسي حکايت شخصي خانه به کرايه گرفته بود
 
 
 
 
 
 
 
اصل حکايت :
شخصي خانه به کرايه گرفته بود . چوب هاي سقف بسیار صدا می داد . به خداوند ِ خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد . پاسخ داد : چوب هاي سقف ، ذکر خدا می کنند . گفت :"نیک است ؛ اما می ترسم اين ذکر ، به سجود بینجامد".
عبید زاکانی
 
 
بازنويسي شماره یک :
 
 
شخصي خانه به کرايه گرفت
3 بازنويسي
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هفتم درس پنجم صفحه 66 حکايت را به نثر ساده بنویسید
بازنويسي حکايت شخصي خانه به کرايه گرفته بود
 
 
 
 
 
 
 
اصل حکايت :
شخصي خانه به کرايه گرفته بود . چوب هاي سقف بسیار صدا می داد . به خداوند ِ خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد . پاسخ داد : چوب هاي سقف ، ذکر خدا می کنند . گفت :"نیک است ؛ اما می ترسم اين ذکر ، به سجود بینجامد".
عبید زاکانی
 
 
بازنويسي شماره یک :
 
 
شخصي خانه به کرايه گرفت
3 بازنويسي
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هفتم درس پنجم صفحه 66 حکايت را به نثر ساده بنویسید
بازنويسي حکايت شخصي خانه به کرايه گرفته بود
 
 
 
 
 
 
 
اصل حکايت :
شخصي خانه به کرايه گرفته بود . چوب هاي سقف بسیار صدا می داد . به خداوند ِ خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد . پاسخ داد : چوب هاي سقف ، ذکر خدا می کنند . گفت :"نیک است ؛ اما می ترسم اين ذکر ، به سجود بینجامد".
عبید زاکانی
 
 
بازنويسي شماره یک :
 
 
شخصي خانه به کرايه گرفت
3 بازنويسي
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هفتم درس پنجم صفحه 66 حکايت را به نثر ساده بنویسید
بازنويسي حکايت شخصي خانه به کرايه گرفته بود
 
 
 
 
 
 
 
اصل حکايت :
شخصي خانه به کرايه گرفته بود . چوب هاي سقف بسیار صدا می داد . به خداوند ِ خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد . پاسخ داد : چوب هاي سقف ، ذکر خدا می کنند . گفت :"نیک است ؛ اما می ترسم اين ذکر ، به سجود بینجامد".
عبید زاکانی
 
 
بازنويسي شماره یک :
 
 
شخصي خانه به کرايه گرفت
3 بازنويسي
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هفتم درس پنجم صفحه 66 حکايت را به نثر ساده بنویسید
بازنويسي حکايت شخصي خانه به کرايه گرفته بود
 
 
 
 
 
 
 
اصل حکايت :
شخصي خانه به کرايه گرفته بود . چوب هاي سقف بسیار صدا می داد . به خداوند ِ خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد . پاسخ داد : چوب هاي سقف ، ذکر خدا می کنند . گفت :"نیک است ؛ اما می ترسم اين ذکر ، به سجود بینجامد".
عبید زاکانی
 
 
بازنويسي شماره یک :
 
 
شخصي خانه به کرايه گرفت
 
بازنويسي حکايت صفحه 36 هفتم
بازنويسي حکايت روزی در فصل بهاران با جمعی از دوستداران
 
 
 
در یکی از روزهاي فصل بهار که هوا آفتابی و نسبتا خنک بود با تعدادی از دوستان برنامه ریزی کردیم تا براي تفریح به طبیعت برویم . هر کس براي مکان ، پیشنهادی می داد و سرانجام قرار بر اين شد که در کنار چشمه اي که از کوهی جاری بود اسکان کنیم .انشا
بازنويسي حکايت صفحه ی 122 پايه یازدهم - 2 بازنويسي
 
 
اصل حکايت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت : اي پسر چندان که تعلق خاطر آدمیزاد به روزی است اگر به روزی ده بودی به مقام ملايکه از در گذشتی
 
گلستان سعدیانشا
بازنويسي حکايت صفحه ی 122 پايه یازدهم - 2 بازنويسي
 
 
اصل حکايت یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت : اي پسر چندان که تعلق خاطر آدمیزاد به روزی است اگر به روزی ده بودی به مقام ملايکه از در گذشتی
 
گلستان سعدیانشا
 
 
 
 
 
بازنويسي حکايت شخصي نزد طبیب رفت - 2 بازنويسي
 
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه نهم درس 5 صفحه ی 70
 
 
 
 
 

اصل حکايت روزی شخصي نزد طبیب رفت :
روزی ، شخصي نزد طبیب رفت و گفت : شکم من به غايت درد می کند ، آن را علاج کن که بی طاقت شده ام .طبیب گفت : امروز چه خورده اي ؟ مریض گفت : نان سوخته .طبیب غلام خود را گفت: داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم .مریض گفت : من درد شکم دارم ، داروی چشم را چه کنم ؟طبیب گفت: اگر چشمت روشن بود
 
 
 
 
 
بازنويسي حکايت شخصي نزد طبیب رفت - 2 بازنويسي
 
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه نهم درس 5 صفحه ی 70
 
 
 
 
 

اصل حکايت روزی شخصي نزد طبیب رفت :
روزی ، شخصي نزد طبیب رفت و گفت : شکم من به غايت درد می کند ، آن را علاج کن که بی طاقت شده ام .طبیب گفت : امروز چه خورده اي ؟ مریض گفت : نان سوخته .طبیب غلام خود را گفت: داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم .مریض گفت : من درد شکم دارم ، داروی چشم را چه کنم ؟طبیب گفت: اگر چشمت روشن بود
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
 حکايت صفحه 25 نگارش دهم پاسخ حکايت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 جواب حکايت صفحه 25 دهم حل حکايت صفحه 25 دهم نگارش فارسی دهم صفحه 25 صفحه 25 سگی بر لب جوی حکايت صفحه 25 سگی بر لب جوی پاسخ حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی سگی بر لب جوی پاسخ حکايت سگی بر لب جوی دهم سگی بر لب جوی دهم حکايت سگی بر لب جوی جواب حکايت سگی بر لب جوی انشا سگی بر لب جوی در مورد سگی بر لب جوی سگی بر لب جوی ن
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
 حکايت صفحه 25 نگارش دهم پاسخ حکايت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 جواب حکايت صفحه 25 دهم حل حکايت صفحه 25 دهم نگارش فارسی دهم صفحه 25 صفحه 25 سگی بر لب جوی حکايت صفحه 25 سگی بر لب جوی پاسخ حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی سگی بر لب جوی پاسخ حکايت سگی بر لب جوی دهم سگی بر لب جوی دهم حکايت سگی بر لب جوی جواب حکايت سگی بر لب جوی انشا سگی بر لب جوی در مورد سگی بر لب جوی سگی بر لب جوی ن
حکايت صفحه 25 نگارش دهم سگی بر لب جوی استخوانی یافت
 
حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 نگارش دهم سگی بر لب جوی سگی بر لب جوی استخوانی یافت حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت پاسخ حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت جواب حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت بازنويسي حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت باز افرینی حکايت سگی بر لب جوی استخوانی یافت سگی بر لب جوی استخوانی یافت یعنی چه سگی بر لب جوی استخوانی یافت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 سگی بر لب ج
حکايت صفحه 25 نگارش دهم سگی بر لب جوی استخوانی یافت
 
حکايت صفحه 25 نگارش دهم  سگی بر لب جوی استخوانی یافت
 حکايت صفحه 25 نگارش دهم پاسخ حکايت صفحه 25 دهم نگارش دهم صفحه 25 جواب حکايت صفحه 25 دهم حل حکايت صفحه 25 دهم نگارش فارسی دهم صفحه 25 صفحه 25 سگی بر لب جوی حکايت صفحه 25 سگی بر لب جوی پاسخ حکايت صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی صفحه 25 دهم سگی بر لب جوی سگی بر لب جوی پاسخ حکايت سگی بر لب جوی دهم سگی بر لب جوی دهم حکايت سگی بر لب جوی جواب حکايت سگی بر لب جو
"خانه پدر و مادر" بعد از خانه خدا ، تنها خانه اي است که روزی ده ها بار می توانی بدون دعوت بروی و هر بار صاحب خانه از دیدنت خوشحال و خوشحال تر می شود. خانه اي که براي رفتن نیازی به دعوت ندارد خانه اي که حتی خودت می توانی کلید بیندازی و وارد شوی خانه اي که همیشه چشمانی مهربان به در دوخته تا تورا ببینند خانه اي که یاد آور آرامش کودکانه توست خانه اي که حضورت و نگاهت به پدر و مادر عبادت محسوب می شود و گفتگویت با آنها ذکر الهی است خانه اي که اگر نروی دل ص
 
بازنويسي حکايت طاووس و زاغ پايه یازدهم صفحه 68


بازنويسي حکايت :
در یکی از روز ها در باغ زیبايی که پر از آب و علف بود و صداي بلبل ها به دل آدمی می نشست یک طاووس و یک کلاغ یکدیگر را ملاقات کردند . 
در آن زمان طاووس و زاغ  غرق در هنر ها و عیب هايشان شدند و طاووس به کلاغ گفت : اين کفش هاي سرخ که تو در پاهايت کرده اي مال تو نیست و آن ها را در زمان خلقتم از من ربوده اي و بجاي آن کفش هاي سیاه رنگ خود را براي من باقی گذاشته ايی و اکنون اين دو جابجا شد
انشا باز نویسی حاکمی دو گوش ناشنوا داشت
 
 
 
 
 
حاکمی دو گوش ناشنوا داشت
 
در روزگاران قدیم در یکی از سرزمین ها پادشاهی خوب و دلسوز زندگی می کرد ؛ او همیشه به اوضاع مردم رسیدگی می کرد و حواسش بود تا حقی از مظلومی ضايع نشود و اينگونه بود که آن سرزمین به سرزمین خوبی ها مشهور شد و همه ی مردم به داشتن چنین حاکمی در سرزمینشان افتخار می کردند . انشا
شهر و خانه حکايت هجرت رومه‌نگاری ايتالیايی به نام جوزپّه است. او به آمریکا می‌رود تا نزد برادرش زندگی کند و از تکرار حزن‌آلود و ملال‌آور روزهايش در رُم ، بگریزد. او ارتباطش را از طریق نامه نوشتن به دوستانش حفظ می‌کند، نامه‌هايی که داستان را شرح می‌دهند و زندگی هر یک از شخصيت‌ها را بیان می‌کنند. شهر و خانه را نامه‌ها روايت می‌کنند و پیش می‌برند؛ نامه‌هايی که نثر ساده و صریحشان حزنی عمیق و دلهره‌آور به آن‌ها می‌بخشد.
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هشتم صفحه36
 
 
 
 
 
 
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که اي دکتر چشم هايم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم هاي اسب  (حیوان) میریخت  و درمانشان می کرد  در چشم اين مرد ریخت  و چشم مرد کور شد
مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکايت کرد و قاضی گفت براي اين دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی براي درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی
(گلستان سعدی)
 
ب
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هشتم صفحه36
 
 
 
 
 
 
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که اي دکتر چشم هايم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم هاي اسب  (حیوان) میریخت  و درمانشان می کرد  در چشم اين مرد ریخت  و چشم مرد کور شد
مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکايت کرد و قاضی گفت براي اين دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی براي درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی
(گلستان سعدی)
 
ب
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هشتم صفحه36
 
 
 
 
 
 
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که اي دکتر چشم هايم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم هاي اسب  (حیوان) میریخت  و درمانشان می کرد  در چشم اين مرد ریخت  و چشم مرد کور شد
مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکايت کرد و قاضی گفت براي اين دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی براي درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی
(گلستان سعدی)
 
ب
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هشتم صفحه36
 
 
 
 
 
 
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که اي دکتر چشم هايم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم هاي اسب  (حیوان) میریخت  و درمانشان می کرد  در چشم اين مرد ریخت  و چشم مرد کور شد
مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکايت کرد و قاضی گفت براي اين دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی براي درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی
(گلستان سعدی)
 
ب
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هشتم صفحه36
 
 
 
 
 
 
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که اي دکتر چشم هايم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم هاي اسب  (حیوان) میریخت  و درمانشان می کرد  در چشم اين مرد ریخت  و چشم مرد کور شد
مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکايت کرد و قاضی گفت براي اين دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی براي درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی
(گلستان سعدی)
 
ب
"خانه پدر و مادر"بعد از خانه خدا ، تنها خانه اي است کهروزی ده ها بار می توانی بدون دعوت برویو هر بار صاحب خانه از دیدنت خوشحال و خوشحال تر می شود.خانه اي که براي رفتن نیازی به دعوت نداردخانه اي که حتی خودت می توانی کلید بیندازی و وارد شویخانه اي که همیشه چشمانی مهربان به در دوخته تا تورا ببینندخانه اي که یاد آور آرامش کودکانه توستخانه اي که حضورت و نگاهت به پدر و مادر عبادت محسوب می شود و گفتگویت با آنها ذکر الهی استخانه اي که اگر نروی دل صاحبخا
دانلود آهنگ سریال حکايت ما
داستان سریال حکايت ما 
سریال حکايت ما، حکايت زندگی یه خانواده است که در یکی از محله فقیر شهر زندگی می‌کنند که در اين خانواده فیلیز فرزند بزرگ خانواده همانند مادر آنها شده‌است. بعد از آنکه مادرش خانه را ترک کرد و دیگر به خانه برنگشت و با داشتن یک پدر الکلی فیلیز بدون اينکه شکايتی داشته باشه از ۵ خواهر و برادر خود نگهداری کرد و به اين شکل به زندگی خود ادامه می‌دهد. البته خواهر و برادرهاي فیلیز هم مانند او یا
کتاب مهارت هاي نوشتاری پايه هشتم صفحه36
 
 
 
 
 
 
مردی چشم درد گرفت و پیش دام پزشک رفت که اي دکتر چشم هايم را درمان کن. دام پزشک از آن دارویی که در چشم هاي اسب  (حیوان) میریخت  و درمانشان می کرد  در چشم اين مرد ریخت  و چشم مرد کور شد
مرد از ان دکتر به پیش قاضی شکايت کرد و قاضی گفت براي اين دامپزشک هیچ تاوانی یا مجازاتی نیست زیرا اگر تو خر (حیوان) نبودی براي درمان درد یا بیماری خود پیش دام پزشک نمی رفتی
(گلستان سعدی)
 
ب
دانلود قسمت 11 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت یازدهم سریال سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت 11 سریال سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت یازدهم سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت ده سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت ۱۱ سالهاي دور از خانه، دانلود سریال سالهاي دور از خانه قسمت یازدهم، دانلود سریال سالهاي دور از خانه قسمت 11، دانلود قسمت 11 فصل 1 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت 11 فصل 2 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت یازدهم فصل اول سالهاي دور از خانه، دانل
دانلود قسمت 12 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت دوازدهم سریال سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت 12 سریال سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت دوازدهم سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت ده سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت ۱۲ سالهاي دور از خانه، دانلود سریال سالهاي دور از خانه قسمت دوازدهم، دانلود سریال سالهاي دور از خانه قسمت 12، دانلود قسمت 12 فصل 1 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت 12 فصل 2 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت دوازدهم فصل اول سالهاي دور از خانه،
ولی‌الله کلامی زنجانی شاعر و مداح اهل بیت (ع) توصیه و هشتگ #در_خانه_بمانید را به‌ زبان شعر آورده است براي حفظ جان اي جانِ جان در خانه می‌مانیم بمانیم از بلا تا در امان ، در خانه می‌مانیم نشستن دور هم با خانواده عالمی دارد صمیمی، با محبت، مهربان، در خانه می‌مانیم بلايی می‌کند تهدید، نه ايران ، جهانی را خِرَد فرموده در خانه بمان، در خانه می‌مانیم رعايت می‌کنیم آداب پاکیّ و سلامت را همه دستی به سوی آسمان در خانه می‌مانیم دعا بر جان بیماران
بازنويسي حکايت شخصي خانه به کرايه گرفته بود
 
متن حکايت:
«شخصي خانه به کرايه گرفته بود. چوب هاي سقف بسیار صدا می داد. به خداوند خانه از بهر مرمّت آن سخن بگشاد. پاسخ داد: چوب هاي سقف ذکر خدا می کنند. گفت: نیک است؛ اما می ترسم اين ذکر به سجود بینجامد.»    عبید زاکانی
بازنويسي حکايت:
 شخصي خانه ايی اجاره گرفته بود. اما چوب هاي سقف بسیار صدا می داد. مرد به صاحب خانه مراجعه کرد و براي بازسازی سقف خانه با او حرف زد. صاحب خانه در پاسخ ب
 
صیادی، یک آهوی زیبا را شکار کرد واو را به طویله خران انداخت. در آن طویله، گاو و خر بسیار بود. آهو از ترس و وحشت به اين طرف و آن طرف می گریخت. هنگام شب مرد صیاد، کاه خشک جلو خران ریخت تا بخورند. گاوان و خران از شدت گرسنگی کاه را مانند شکر می خوردند. آهو، رم می کرد و از اين سو به آن سو می گریخت، گرد و غبار کاه او را آزار می داد.وب سايت تفریحی واسه تو
پايه ی دهم-صفحه ی ۷۱-حکايت نگاری
بازنويسي حکايت پايه دهم صفحه ۷۱
«یکی از حکما شنیدم که می گفت:هرگز کسی را به جهل خویش اقرار نکرده است،مگر ان کسی که چون دیگری در سخن باشد.هم چنان نا تمام گفته،سخن اغاز کند.
سخن را سر است اي خردمند و بن      میاور سخن در میان سخن
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش          نگوید سخن تا نبیند خموش
اززبان یکی از حکما (دانشمندان)شنیده ام که می گفت:هرگز کسی را ندیده ام که با زبان خودش جهل و
با گسترش شیوع کرونا در سرار کشور، از همه ی مردم تقاضا می شود مگر براي ضرورت از خانه خارج نشوند. در فضاي مجازی هم کمپین هاي مختلفی به وجد آمده است که مردم راي براي ماندن به خانه دعوت می کند، اما در اين شرايط بحرانی، اگر بخواهیم براي ضرورت و امور مهم از خانه خارج شویم و از ماشین شخصي خود استفاده کنیم، بايد چه نکات بهداشتی مهمی را رعايت کنیم و چگونه در ماشین شخصي خود از کرونا ویروس در امان بمانیم؟!، براي پاسخ اين سئوال مهم در ادامه ی مطلب باما همر
موضوع :
بازنويسي حکايت انوشیروان و وزیرش

پايه هشتم بازنويسي حکايت به روزگار انوشیروان صفحه۹۵
انشا با موضوع انوشیروان و وزیرش
متن  :
« به روزگار انوشیروان روزی وزیرش  بزرگمهر نزد وی آمد. انوشیروان گفت: اي وزیر، همه چیز در عالم، تو دانی؟! بزرگمهر، خجل شد و گفت: نه، اي پادشاه…. انوشیروان گفت: همه چیز، همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند.»   (قابوس نامه)
روزی روزگاری در زمان هاي قدیم انوشیروان وزیرش را که نامش بزرگمه
موشی در منزل شخصي خانه کرده بود و در لانه خود روزهاي خوبی را سپری می کرد ،یک روز که داشت از سوراخ لانه، حیاط را تماشا می کرد ،صاحب خانه را دید که با خود تله موشی را به خانه آورده است و فریاد می زند اي زن امشب از دست اين موش مزاحم خلاص خواهیم شد ،زن صاحب خانه با خوشحالی به استثبال مرد آمد واز او به خاطر ن تله موش تشکر کرد .موش ناراحت به پیش حیوانات خانه رفت و از آنان خواست فکری بکنند . مرغ گفت :تله موش هیچ ربطی به من ندارد . گاو گفت : ما را با تله م
قسمت 12 سریال سالهاي دور از خانه،دانلود قسمت دوازدهم 12 سریال سال هاي دور از خانه،سریال سالهاي دور از خانه قسمت 12 (ايرانی) | دانلود قسمت دوازدهم،سریال سالهاي دور از خانه (اوشین) - قسمت دوازدهم - آپارات،Saal Haye Door Az Khane - Episode 12 | سریال سالهاي دور از .،دانلود قسمت 12 سریال سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت دوازدهم سال هاي دور از خانه، دانلود قسمت 12 سالهاي دور از خانه، دانلود قسمت دوازدهم سریال سال هاي دور از خانه، دانلود سریال سالهاي دور از خانه قسمت 12

آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

بهار فصلی برای با تو بودن serviskaran فروشگاه درخت دانش lavazempezeshki هیپ هاپی شو دانلود فایل ♪...دنیای زینب...♪