فاخته . دل دیوانه تو چه مرهم دارد ؟
آ نچه در مدت هجر تو کشیدم, کم نیست
آن چه از حیله دشمن به سرم آمد , کم نیست
تو که شیرین دهنی,
تا که راهت بر گذر من دیوانه فتاد
تلخ شدی , چون زهری . نوش شدی
دل دیوانه چه وهمی دارد ؟
تقدیر من اکنون , چه حاصل دارد ؟
من که در خلوت خویش, یاد زلف تو می افتم همه دم
تصویر رخ ات , کار هر روز من است در بوم خیالم
دل من افسانه این دوران است
من چه کردم که زبانت , شده مار
می زند نیش به قلبم آری
هیچ دوایی ندارد که ندارد
- شاعر الهه فاخته
- کتاب شعر فاخته
- شعر نو کوتاه عاشقانه شماره 41
شعر ♥ دلنوشته ♥ دکلمه ♥ الهه فاخته دیوانه ,فاخته ,مرهم دارد منبع
درباره این سایت