click here

78 www.98iia.com | Page

مجبوری با من بمانی _ آیدا رستمی کاربر نودهشتیا -

و شوهر +این چه حرفیه که میزنی مسیحا؟ من هنوز که هنوزه زن اربابم، چجوری با تو ازدواج کنم؟ نه،

نمیشه . طلاق غیابی بگیر، اینجوری میتونی توی آسایش زندگی کنی، ا رباب توانایی محافظت از شما ها رو

نداره . بدون کنترل روی صدام، داد زدم : + نه این چه حرفیه، اگه میخوای اینجوری کنی من میرم از اینجا. میرم، من طلاق نمیگیرم . _ باشه، باشه.اروم باش ابنوس، اصلا من غلط کردم. خوبه؟

+ چطور میتونی اینجوری فکر کنی؟

_ من اشتباه کردم ابنوس جان، منو ببخش . اهی کشیدم و اشکایی که بی اختیار، گونه هام و خیس کرده بودن رو، پاک کردم : + باید برم دنبال کار . _ خودم برات کار پیدا میکنم . + قول میدی؟

_ قول میدم . + بهم قول بده دیگه بحث ازدواج رو پیش نکشی، قول میدی؟

مسیحا دستاشو مشت کرد و گفت : _ قول میدم .

آخرین ویرایش : ۶1/۶/۱

بیست سال بعد : دانای کل : بیست سال گذشت و گذشت، بیست سالی که برای ابنوس و همراز و اراز پر از درد بود، پر از رنج،

برای ابنوسی که سخت ترین روزهای زدگیش رو طی کرد تا به موفقیت رسید، ابنوس دید به چشمای

خودش چشمای پر حسرت بچه هاش رو که به پدر های دیگران نگاه میکردن و چیزی نگفت، فقط از

درون شکست، ابنوس قصه ی من هم برای بچه هاش پدر شد و هم مادر . اراز، پسر ارزو، دیگه مردی شده، غیرتی و مهندس، کی فکرش رو میکرد روزی اراز که وقتی به دنیا

اومد، سرنوشت بهش رحم نکرد و نزدیک ترین کسش رو، یعنی مادرش رو ا زش گرفت، حالا به این

مقام برسه؟


saharngh ابنوس ,بیست ,اینجوری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فاصله ی بین من و عشقم ورزش 90 سئو انواع سایت و فروش بکلینگ برای چت روم تیک تاک کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. یکم بیشتر بمون hectormka96 home بارداری ، مدل لباس، آموزش آشپزی و خودرو موسسه حقوقی تعمیرات آیفون تصویری