مرد هر روز دير سر کار حاضر مي شد، وقتي مي گفتند : چرا دير مي آيي؟
جواب مي داد: يک ساعت بيشتر مي خوابم تا انرژي زيادتري براي کار کردن داشته باشم، براي آن يک ساعت هم که پول نمي گيرم !
يک روز رئيس او را خواست و براي آخرين بار اخطار کرد که ديگر دير سر کار نيايد.  
مرد هر وقت مطلب آماده براي تدريس نداشت به رئيس آموزشگاه زنگ مي زد تا شاگرد ها آن روز براي کلاس نيايند و وقتشان تلف نشود !
يک روز از پچ پچ هاي همکارانش فهميد ممکن است براي ترم بعد دعوت به کار نشود. 
مرد هر زمان نمي توانست کار مشتري را با دقت و کيفيت ، در زماني که آنها مي خواهند تحويل دهد، سفارش را قبول نمي کرد و عذر مي خواست !


کاظم سعیدزاده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت / سئو سایت یاس مطلب | Yas matlab بانک اشعار مذهبی ترياق هر چی که بخوای بصیرت سیاسی چراغ هدایت دانلود رایگان سریال کره ای با لینک مستقیم پایگاه خبری بهگزین درب پارکینگی جامع ترین سایت صدا ها