من و نارازاکی

برخلاف تمام ژاپنی‌ها نه چشمای ریز بادومی داشت و نه قد کوتاه. چن سال پیش که برای شرکت تو یکی از فستیوال‌های نقاشی رفته بودم ژاپن، چن روزی رو مهمان خانواده نارازاکی بودم. بابای نارازاکی شهردار توکیو بود و مادرش یکی از اساتید برجسته طب سنتی تو ژاپن بود. یه خانواده اصیل و سنتی که ریشه‌شون به خاندان موهایسو از امپراطوری‌های کهن ژاپن برمی‌گشت. نارازاکی یه خواهر بزرگتر از خودش به اسم نانامی داشت که استاد فلسفه تو دانشگاه ملی توکیو بود.


داستان عاشقانه نارازاکی ,داستان عاشقانه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مهتوب | فرخی خانه آرا دوربین مداربسته - دیدبان فراز دختر زیبای خدا vinmarket آیا مدرسه محیطی دلپذیر،شاد وبانشاط است؟ pinbadge فقط یک اتفاقیم،از ازدحامی دو نفره