وقتی خداحافظی کرد؛ برایش خط و نشان کشیدم که به‌زودی انتقام میگیرم.
با دلهره گفت: هیچ عاشقی انتقام نمیگیره!
گفتم نترس. منظورم این بود که روزی آنقدر پیشرفت خواهم کرد که صدایم را هرکجا که میروی بشنوی. از سرکار که به خانه میروی، ببینی دیوار اتاقها از پوستر و مجلاتی که مصاحبه و عکس‌هایم را چاپ کرده‌اند پر شده و اینگونه خستگی‌ات افزون گردد.
به اجبار دخترت به کنسرتم بیایی و اشک بریزی و نتوانی به کسی درد دلت را بگویی.
در محافل خانوادگی بحث اخبار و ترانه‌هایم را وسط بکشد و هزار بار در خود بمیری که سالها برای خود رقیب عشقی پرورده‌ای و در حسرت اینکه کاش امروز من جای پدرش بودم غبطه بخوری و هی نماندن دیروزت را سرزنش کنی.
. و درست ساعتی پیش در یکی از پارکهای شهر، او را با هوادار کوچکم دیدم. همان دخترکی که قرار است انتقامم را بگیرد.
به قلم راتین رها - ۱۳۹۸/۲/۷
پ.ن: این دلنوشته رو اردیبهشت امسال نوشتم اما به دلایلی به اشتراک نذاشتم. امیدوارم که دوسش داشته باشین ????❤
.


بارانم - وبنوشت رسمی راتین رها منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آگهی استخدام گروه آموزشی زیست شناسی شهرستان کردکوی طراحی اپلیکیشن کپیتائو باطراوت سایت تفریحی | جوک جدید | سایت سرگرمی | اس ام اس فیس نم