دوش دیدم آسمان غرق خروش .

ماه و مهتاب بود و من گشتم خموش .

بود لیلی با دو صد مجنون رقیب .

آسمان غوغا از این راز عجیب .

 

آسمان غُرّید و تا صبح در خروش .

خانه ی مجنون ز نور شمع ، خموش .

رفت میان کوچه ها مجنون غمین .

زیر لب آواز ز دل میخوانْد ، حزین .

 

هر چه دیدم در کویر بود و به خواب .

چشمه ی اشک و پر از آب و سراب .

باغ و بوستان غرق گل بود و گلاب .

تا سحر لیلی گلستان کرد خراب .

 

گفتمش با عقل و‌ منطق در چه حال .؟

حرف دل با دل بگوئیم ، نی به قال .

هر که با عقل گشته عاشق ، خسته شد .

بال و‌ پرهای دلش ، پا بسته شد .

 

مجنون ,خروش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استخدام شو - با استخدام شو ، استخدام شو گلز تبیلغات گرام سایت دانلود رایگان پروژه معماری با بهترین کیفیت همه چی موجوده موسیقی iranmehr comany فروشگاه تخفینو