اون قدیم ها عشقها پراز شورو اشتیاق بود

پراز تب وتاب رسیدن

همه چی توی یواشکیها پنهان میشد

همه چیز ناب بود

یک دست نیافتنی که دست یافتن توش جاداشت

زمان پدر مادرهای ما

زمان پدربزرگ مادربزرگهای ما

همون زمانها که آدمها سرگرم موبایل و تلویزیون و لبتاب نبودن

زمانهایی که فکرمیکردند

به اینکه چیکارکنم به آرزوم برسم

به عشق برسم به خونه ماشین 

 

اما الان دیگه هیشکی فکرنمیکنه

همه توی جهانی گم شدیم که خودمونم شاید نمیخوایم

ولی چه بخوایم چه نخوایم گم شدیم

دیگه به آرزوهامون فکرنمیکنیم

به اطرافیان هم فکرنمیکنیم

خیییلیا یا بهتره بگم اکثرآدمها به فکرخودشونن

کسی به کسی کاری نداره

همسایت روزها دربستربیماریه 

و وقتی که خوب میشه تازه میفهمی 

وشایدهم نفهمی اصلا

به فکرخودمونم نیستیم چه برسه بقیه

دیگه عشقها بوی عشق نمیده

دیگه هیچی دست نیافتنی نیست 

همه چیز دم دستته 

وشیرین نیست 

آرزوها زیرخروارخروار فکروخیال گم شده

زیر مشغله های ذهن

کاش یکم متوقف کنیم این زندگی رو

یکم بشینیم یه گوشه ای 

فکرکنیم

به آرزوها

به راه رسیدن بهش

به خودمون

مادرمون

پدرمون

اقواممون

همسایمون

یکم بشینیم زندگی کنیم چطوره؟

دهه شصتیها هفتادیا هشتادیا نودیا!

 

 

 

زندگی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فناوری های نوین سریال های درحال پخش سایت تفریحی و سرگرمی توپولوف لباس کار دلتنگ دریا پایتون من آکادمی مهراز وبسایت خبری مد شو پاییزی