((خواهی که غریق بحر عشاق شوی
مشنو ، منگر،  مگو،میندش، مباش))
در من  هزار شوق دیدن روی تو و 
در تو هزار ترفند گریز
باز با بیتی به پرواز در آمدم
از گوشه ی همان کتابخانه ای که 
در هر کتابش صدها خاطره از یاد تو را پنهان داشتم
باز این سکوت وحشت زا 
و این تنهایی لعنتی
کاش می شد در ابیات غرق شوم
کاش می شد دستت را بگیرم و با تو تا نا کجا آباد 
عشق سفر کنم
تو اهل سفری .چرا به شهر درون پر عشقم سفر نمی کنی
تا خود به چشم ببینی که جز تو و نوشته ها و عکس های تو 
کسی را به این شهر راه ندادم
تا می دیدی چطور نامت را بدون ترس از رسوایی
بر سر در شهر زده ام
مرا به نشنیدن، ندیدن ، نگفتن  تشویق کردی
من غرق دریای پر آشوب عشق توام.#بهناز خرّم

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلوب اخبار اقتصادی فوری سایتی برای همه مرد آبی zoopix آموزش لایکی ترفندهای حرفه ای ... " اَلو روانشناس "