‍ گفتگوی من با جلال الدین، روز به روز آتشین تر و عاشقانه تر شد و در گلشن خاطراتم، گلبوته های کلان روئید و سخنان آتشناک او در جان عطشناک من، عظیم کارگر افتاد.
یک روز، از دست او قوت اخلاق گرفتم و دیگر روز از چشم او شراب اشراق؛ و دمی نبود که با او همدم نباشم.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کمان ناوک ***بهترین های اندروید*** فارسی میتینگ delta maskan مینویسم ilmusicli کمیاب ترین مطالب