بعد از اينكه يه شب خوب رو در كنار دوست خوبمون آقا سعيد گذرونديم از دليجان زديم بيرون به سمت اصفهان حركت كرديم اول صبح خنك بود و مسير هم خوب بود شيب خيلي زيبادي نداشتيم البته بعد از چند ساعت يه چند تا شيبي رو داشتيم كه حسابي بهمون حال  دادش بعد يه چند تا سرازيري خورد كه تلافي اون حال دادن هاي سربالايي رو درآوردش حدود ظهر هوا خيلي گرم بودش كه هر چند ساعتي يه چند دقيقه اي زير سايه درختي يا تابلوي پيدا ميكرديم ميرفتيم يه چرت ده دقيقه اي ميزديم و دوباره ادامه ميداديم مسيرش خوب بود يك طرفته و دو بانده بود و شونه اضافه براي ركاب زدن بدون دردسر هم داشت حدود ساعت ٤ بود كه كنار يه سورپرماركت واستاديم و يه كمي خوراكي گرفتيم و بجاي ناهار خورديم.مسير تقريباً كفي بود ولي باد اذيت ميكرده و هوا هم كمي ابري شده بود و خنك تر بودش ولي دوچرخه ها به زور راه ميرفت تقريباً سخت شده بود ركاب زدن هوا هم داشت تاريك ميشد هميشه اين چند كيلومتر آخر مسير به اندازه كل مسير انرژي آدم رو ميگيره????.بعد از حدود١٩٥ كيلومتر ركاب زدن رسيديم داخل اصفهان(دروازه تهران) اونجا با دوستم محسن قرار داشتيم(محسن رو براي اولين بار تو سفر پاسارگاد به شيراز باهاش آشنا شدم اونم داشت به همراه دوتا از دوستاش اصفهان تا شيراز رو ركاب ميزد)و بهش زحمت داديم و شب رو رفتيم خونه محسن و كلي از خاطرات قديمي و سفرهاي كه رفته بود صحبت كرديم و يه شب خوب ديگه هم به شبهامون اضافه شدش.خوبي سفر بادوچرخه اينه كه دوستاي ورزشكار و اهل سفر زيادي پيدا ميكني كه همه سو و هم راهت هستن

ركاب ,مسير ,محسن ,اصفهان منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی طلا و جواهر آرزین فلزیاب فراز دل اگه دل باشه سایت عاشقانه عشق یخی آیا مدرسه محیطی دلپذیر،شاد وبانشاط است؟ پرشیا انیمه خرید اینترنتی