اوجی به پرواز تو کو؟
روزم چو شب کردی چرا آتش بجانم می زنی
هر دم نسیم کوی خود بر آشیانم می زنی
آهسته نجوای میکنی در سینه شیدای من
رنگین کمان جلوه ای در آسمانم می زنی
در فصل سرد بی کسی ای آشنا با هر کسی
سوز جدائی تا به کی بر استخوانم می زنی
سرگشته ام چون بادها بردی مرا از یادها
با تیر مژگانت چه سان نام و نشانم می زنی
جز نام تو لب دوختم با هر سکوت آموختم
آفروختن با غمزه را ورد زبانم می زنی
شاهین اقبال مرا اوجی به پرواز تو کو؟
تا طره از گیسوی خود بر کهکشانم می زنی
درباره این سایت