کمم. شاعر و ترانه سرا نگار منوچهری

به نام خدا 

"کمم"

تو که دورت پر ،چه نیازیت به من

دلت با همه جور چه احتیاجت به من

خودت گفتی آخر با زبون خودت کمم

من شنیدم دلت ُ گفت بهم زودی برم 

 

من از اول بازی گفتم، آدم عاشقی نیستم

من با زندگی پی شوخی و بازی نیستم 

تو که زخمای منو خودت دیدی یکی یکی 

پس چرا دلم شکستی آروم آروم یواشکی

کاش بفهمی حس تو جای تو مونده هنوز 

ته قصه مون بی خدا حافظی باز  هنوز

قطره اشکی برای دیدن  تو نذر کرده بودم

گوشه چشمای من بلاتکلیف مونده  هنوز 

 

تو که دورت پر ،چه نیازت به من

دلت با همه جور چه احتیاجت به من

خودت گفتی آخر با زبون خودت کمم

من شنیدم دلتُ گفت بهم زودی برم

من شنیدم دلتُ گفت بهم زودی برم .

 

+کمم.  شاعر و ترانه سرا نگار منوچهری

 

 

 

 

زودی ,شنیدم ,خودت ,کمممن شنیدم ,خودت کمممن ,زبون خودت ,منخودت گفتی ,خودت کمممن شنیدم منبع