میگویند میروی با آخرین باران زبانم لال  

 میگویند از دلم دل میکنی آسان زبانم لال  

من گاهی با خودم در خلوتم آهسته میگویم

مبادا راست باشد حرف این و آن زبانم لال

میترسم از این راه از درد بی درمان  

تو میروی یک روز با آخرین باران

در خواب خود دیدم این لحظه را صد بار 

رفتی و باران زد در آخرین دیدار

اگر رفتی و ماندم در دل طوفان خلاصم کن … 

بدور از گریه ها و چشم این و آن خلاصم کن …  

پس از  تو زندگی جایی برای من نخواهد داشت…  

مرا با خاطرات آخرین باران خلاصم کن.

نفسم رفته دلم تاب ندارد بی عشق 

آسمان که نور مهتاب ندارد بی عشق

جان من جان تو جان چشمان تو

من بریدم بخدا در غم پنهان تو 

من خرابم بی عشق در عذابم بی عشق

من  اسیری شده ام عاشق زندان تو  

میترسم از این راه از درد بی درمان 

تو میروی یک روز با آخرین باران  

در خواب خود دیدم این لحظه را صد بار 

رفتی و باران زد در آخرین دیدار  

اگر رفتی و ماندم در دل طوفان خلاصم کن

بدور از گریه ها و چشم این و آن خلاصم کن

پس از  تو زندگی جایی برای من نخواهد داشت  

 مرا با خاطرات آخرین باران خلاصم کن 

آخرین ,خلاصم ,باران ,میروی ,زبانم ,آخرین باران ,باران خلاصم ,خاطرات آخرین ,جایی برای ,طوفان خلاصم ,آخرین باران خلاصم ,خاطرات آخرین باران منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

استار گرافیک صبا موزیک لوازم حیوانات خانگی اخبار قیمت خودرو| اخبار روز خودرو ایران و جهان سه سوته خرید کن تحویل بگیر سوالات استخدامی بانک تجارت عمومی و تخصصی شراب زندگی دبیرستان شهدای صنف گردبافان شرکت رسام یو پی اس