امروز عجیب دلم گرفت

از یه نفر

اون یه نفر خودمم

از اینکه چرا همینطوری وایسادم و کاری برای خودم نمیکنم

من میدونم تو جای اشتباهی ایستادم

اما کاری نمیکنم

نباید بشینم اینجا تا شین و پ حتی به شوخی اون حرفو بهم بزنن

چرا این حقارتو قبول کنم؟

فقط سکوت کردم و لبخند زدم

اما پر از بغض بودم

تصمیم گرفتم بعد از شیفت تا پانسیون پیاده برم تنها

سهیلا هم میخواست باهام بیاد

فاطی میگفت با ملشین شادی بریم

هیچی نگفتم، زودتر از همه لباس پوشیدم

فاطی گفت چه خبرته به این زودی گفتم من دارم میرم خداحافظ

در رختکنو بستم، شنیدم میگفتن چش شد؟

صبح که حالش خوب بود

لیلی صدام زد، حس کردم اگه واسه جواب دادن بهش برگردم ممکنه اشکم بریزه

با بغضی بیرون رفتم

تا رسیدم رفتم روی تخت و پتو رو روی سرم کشیدم که فکر کنن خوابم و نخوان که باهام حرف بزنن

هرچند فاطی اومد صدام زد جوابشو ندادم

صدای پچ پچشون میومد

گوشیمو سایلنت کردم

بچه ها بهم زنگ زده بودن، اس ام اس، پی ام واتساپ

حوصله ی هیچکسیو نداشتم

زیر پتو اشک ریختم با صدای ابی توی گوشم که میگفت کی اشکاتو پاک میکنه شبا که غصه داری

نمیدونم از چه زمانی انقدر این آهنگو دوست داشتم، شاید از اون زمانی که پسری که چهرشو ندیدم و فقط صداشو میشنیدم توی چند قدمیم این آهنگو میخوند و گیتار میزد

شایدم از اون شبی که پر از درد بودم، تو دوران طرح و این آهنگو آسیه برام گذاشت و من ساعتها اونو تکرار میکردم

اونقدر این آهنگو گوش کردم که خوابم برد با سردرد بیدار شدم

کلافه و بی حوصله

جمع و جور کردم و اومدم شیفت

هنوز بچه ها پیام میدن یا زنگ میزنن که حالمو بپرسن

پ.ن:  دلم میخواست الان یکی روبروم بود، با خیال راحت براش درد دل میکردم اونم اونقدر قوی و محکم بود که میتونست دردامو از بین ببره

پ.ن: بهنازم با دلخوری رفت شین توهین بدی بهش کرد حق داشت که بره

پ.ن: دوست دارم فردا زودتر برم که نخوام واسه کسی توضیح بدم چمه 

 

 

 

آهنگو ,فاطی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ درسی محمد مهدی کریمی Apidl roseinternational کتابخانه عمومی مهتاب در مورد تعمیرات لوازم خانگی شهدای کربلاء مرکز تخصصی طراحی و چاپ متین ، بزرگترین مرکز تخصصی انواع چاپ در ایران حرف های آخر من عکاسی کودک نوزاد