کوه دلتنگی رو دیدم
سر راهم اتفاقی
کوه پیری که رو سینه‌ش
یه کتیبه مونده باقی
*
دوس دارم یه مرد سنگی
توی اون کتیبه باشم
تا از این منِ دروغی
من در به در جدا شم
مردی که توی کتیبه‌س
به یه صخره تکیه داره
زیر شلاق زمونه
خم به ابرو نمیاره
آخه پشتی که به کوهه
زیر دنیا خم نمی‌شه
زیر بال کرکسا هم
از غرورش کم نمی‌شه.
مرد سنگی؛ مرد خاموش
آخرین آدم دنیاس
عکسِ برگردونِ تاریخ
نقش دیروزیِ فرداس
مرد سنگی که نباشم
بی نشونم؛ و عورم
بی‌ردای ارغوانی
نه رشیدم؛ نه غیورم.
دوس دارم همیشه شرقی
آدم کتیبه باشم
نمی‌خوام تا زنده هستم
با خودم غریبه باشم
شاید از قاب قدیمی
یه«خود»تازه بگیرم
نمی‌خوام توُ شرق زخمی
بی‌شناسنامه بمیرم.

کتیبه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مهندسی عمران dargire zaman طراحی سایت تهران | سئو سایت | طراحی سایت ارزان سرا فروشگاه خرید و فروش محصولات آموزش زبان انگلیسی سایت خبری و تحلیلی وطن خبر