اتاقم حالا محل رجوع شاهدان عینی خرده معجزاتم شده،چندتایی پسربچه ی تازه بالغ که می خواهند دعا کنم محض رضای خدا هم که شده آب و هوا از اینی که هست وارونه تر بشود تا مدارس را تعطیل کنند.
من اما بخاطر اعتبار دفتر دستکم هم که شده وعده ی الکی نمی دهم،قیافه می گیرم،می فرستمشان پی نخود سیاه،منابع خبری ام را چک می کنم و بعد سر صف برای دلشان دستی به سمت آسمان کبود می برم.
پ.ن:
مگه من چه بد کردم؟
منبع
درباره این سایت