امروز صبح میخواستم برم دانشگاه سوار تاکسی شدم، مسیر نیم ساعته بود و تا اواسط مسیر همه پیاده شدن و فقط من تو ماشین بودم و راننده.

راننده هم یه آقای سن داری بودن. یکم ک از پیاده شدن آخرین نفر گذشت گفت ببخشید خانوم، منم هنزفری گوشم بود صدا رو قطع کردم گفتم بله؟ (فک کردم الان چه حرف مهمی میخوان بزنن مثلا بگن نمیتونم برم ادامه مسیرو پیاده شو یا بگن اینه بغلو درست کن یا هر چیز مهم دیگه ای!) گفت یه روز یه مردی بود خب؟ گفتم خب. گفت عزرائیلو دید از‌ پرسید کی میخوای جون منو بگیری؟ بعد روی داشبورد دستشو گذاشت گفت عزرائیل گفته تو اینجایی من اینجا ک فاصلش سی ساله میام جونتو اونموقع میگیرم این مرده خب اومد زرنگی کنه رفت جلوتر ک فاصله زیاد شه خدا هم گفت برو از اونور جونشو بگیر ???? من مونده بودم باید چکار کنم بخندم نخندم ؟???? خوده آقاهه ولی خیلی با جوکی ک گفت حال کرده بود و قهقهه میزد ????????‍♀️

خودتون میتونین قیافه منو از این حرف مهمی ک میخواست بزنه بهم تصور کنین دیگ ؟???? 

خلاصه ک تا مقصد حرف زد ???? و بین هر موضوعی ک گفت یا جوکی ک گفت یه دورم گفت ببخشیدا منم میگفتم خواهش میکنم دوباره شروع می‌کرد موضوع بعدی رو گفتن????????‍♀️????

پیرمرد حرف زدن میخواست. 

بقیه اتفاقای دانشگاهم بعدا مینویسم اگ یادم نرفت و وقت شد????????‍♀️

پیاده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کافۿ کره اے ???? کسب درآمد بیماری طبابت املاک گیلان خرید و فروش زمین باغ هکتاری خانه ویلا آپارتمان در گیلان پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان اف تی سنتر، تخصصی ترین مرکز آموزشی اخبار سینما بشارت مسیح