امروز میخوام با مامان بزرگم حرف بزنم اسمش منصوره میرباقری 72 ساله خیلی مهربانه با بچه ها رفتار خوبی داره . اون همسرش رو پنج فروردین سال 1398 از دست داد. بریم برای گوش دادن داستان به نام خدا اول صبح بود برف کمی می آمد به همراه خواهر 6 ساله و برادر 9 ساله ام با سرویس به مدرسه رفتیم . آن موقع مدرسمون هم دبیرستان داشت هم دبستان برای همین با هم یک مدرسه میرفتیم.ولی کلاسمان جدا بود چون من کلاس هشتم بودم و یکی از آنها کلاس سوم و دیگری کلاس اول بود . وقتی به مدرسه رسیدیم متوجه شدیم برف شدید تر شده به همین دلیل مدرسه تعطیل شد. من هاج و واج مانده بودم . ولی بعد از مدتی فکرکردن به این نتیجه رسیدم بچه ها رو خودم تنهایی به خانه ببرم . یک تاکسی گرفتم .

مدرسه ,کلاس ,ساله منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برقکاری تهران ارائه دهنده بهترین خدمات برقکاری مانا استور آموزش هنرستانی ها هر چی کی بخوای sazokar وبمسترفا