بالاخره با ۲ ماه تاخیر برای اقایی تولد گرفتم

 

اقای مهربون من متولد مهرماهه

تولدش مصادف شده بود با ماه صفر

گفتیم بعد از محرم و صفر تولد بگیریم ک دقیقا ۳۰ صفر مادر اقایی زمین خورد و پاش شکست

دیگه انقدر سرمون شلوغ شد ک اصلا تولد رو فراموش کردیم

 

البته من حواسم بوداااا

ولی خب زشت بود توی اون اشفته بازار شکستگی پا و عمل و بیمارستان بخوام تولد بگیرم

 

بعدش ک یکم شرایط بهتر شد شیفت اقایی بهم خورد

مثلا شبی ک قرار بود فرداش بیاد زنگ میزد و میگفت کاری پیش اومده

فردا نمیام

میخواستم برای تولدش سورپرایزش کنم ولی میترسیدم اون منو غافلگیر کنه

 

حالا توی این دو ماه هم کلی غر زده بود که :

"کاش منم تولد داشتم"

"کاش منم امسال به دنیا میومدم"

"خوش ب حال اونایی ک تولد میگیرن براشون"

 

باراخر همین جمعه بود ک این حرفا رو زد

منم دلو زدم ب دریا و گفتم یکشنبه برات تولد میگیرم

تولد ,اقایی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

sponsibi shop دکتر مجتبی احمدی نژاد tehran 24 news فروش انواع تحقیق و مقاله برای تمامی علوم