این اخری .
می دانستم اخرین فصل ماست .
واپسین تپش ها ست .
و شاید اخرین خود داری هااااااا .
این اخری هااا .
می دانستم می رود که خورشید بر ما غروب زند .
دگر چون سرزمین ی به تاراج رفته مانند شده بودیم .
که هر سویش ویرانی بود و اتش .
دگر تند تند حواس ات پرت می شد .
حوصله ات بیش از گذشته سر می رفت .
و سکوت را بیشتر تجربه می کردیم .
این اخری هااا .
می دانستم شاید همه چیز برای اخرین بار باشد .
این دیدار.
این بوسه .
تو .
و شاید قرار فردایمان .
چه می کردم .؟
تن ات غوغای رفتن بود .
و نگاهت مهاجرتر ز هزاران پرستو .
اری .
این اخری می دانستم .
خیلی زود .
از یک صبح به بعد .
دگر تو را هرگز نخواهم داشت .

 

اخری ,دانستم ,شاید ,اخرین ,اخری هااا منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دی جی مبین شرکت خدماتی پدیده سرویس فروش,سرمایه گذاری در خرید زمین و املاک صنعتی و کشاورزی صدرصد تضمینی, پرسود املاک شمال طلا و جواهر بوشهر پورت وبگردی آسان Benjaminu761t web