دو هفته پیش بود که خالم تماس گرفت و گفت با همکارامون  تصمیم گرقتیم همراه اهل و

عیال بریم یه گشت وگذار دو روزه ! عموت (شوهر خالم) درگیر یه پروژه است و داره میره

جنوب! بچه ها هم امتحان دارن ،راستش به همکارا گفتم تنها نمیام و نمیشه که شما با

خانواده باشین .من تک و تنها ! گفتن نمیشه که نیای این همه برنامه ریزی کردیم برای

این سفر، حالا که این طور شد ما هم نمیریم! پیشنهاد کردن از بین بچه های خواهر و

برادر یکی دوتاتون ببرم !بیا با هم بتریم !! خندم گرفت و گفتم : حاله من حال و

حوصلشُ ندارم! بعدش هم شما که موقعیت منو میدونی ! دوست ندارم بگن طرف

یا یه مرد مطلقه اومده توو جمعمون که چی؟ هم اونا معذب باشن هم من! یهو گفت

خودشون گفتن تو بیایی؟ تو اونا رو نمیشناسی من از بس  از تو بهشون گفتم  اونا تو رو

بیشتر از خواهرم میشناسن! گفتم خاله یعنی از ماجرای طلاق و اینا گفتی ؟؟؟ گفت نه بابا ،

گاهی حرف از نوه و خاطرات بچه های خودمون و خواهر و برادر که میشد من بیشتر از بقیه

بچه هامون ، از تومیگفتم ! باز هم گفتم حاله من نمیام ! شما همتون شر و شورین 

من هم ادمی نیستم یهو بشینم گرم بگیرم و بخندم ! میام اونجا فقط نگاه میکنم ! حالت گرفته

میشه ها !

خلاصه از من انکار و از این خالم اصرار که بلاخره راضی شذم و باهاش رفتم.

اکیپ شون جو آرومی داشتند و خوشبختانه حضور من هیج تاثیری برای سرد شدن این جو نداشت.

از این بابت خیلی نگران بودم چون واقعاً نمیخواستم دورهمیِ چند رفیق رو به هم بریزم.

یکی از شبها که همه بجز نوجوونها دور هم جمع بودن یکی از خانمها با یه حالت نگران کننده ای 

از یکی از اقایون پرسید بلاخره تکلیف بچه ها چی شد؟ که ایشون هم گفتند خوشبختانه به لطف

وجود ریش سفیدهای  فامیل قضیه در حال حل شدنه  و قرار شده بچه ها به زودی عروسی بگیرن!

البته بحث همین جا تموم شد اما وقتی هر کی رفت سیِ خودش،جویای جریان شدم.حالا قضیه

چی بوده ؟ پدر  شوهر  (که عموی کوچیک اون اقا میشده ) به سند و مدرک متوجه میشه که

پسرش به یک زن متاهل شوهر دار در ارتباطه و عروسش هم با یه پسر مجرد دیگه !

البته زن و شوهر هر کدومشون از خیانت هم بیخبرن و سر رسوایی  پسره که مثل بمب

بین اقوام و دوست و اشنا منفجر میشه ، دوست پسرِ عروسه ! خودش زن رو رسوا میکنه که

ای هیهات من هم با زن در ارتباطم و طلاقش بدین من بگیرمش!! یه هفت بیجاری میشه قضیه

و خلاصه مادر شوهر میفته و وسط میگه اگر این دو تا طلاق بگیرن من خودم رو جلو همه آتیش

میزنم ! این چه رسوایی بود که به زندگیتون زدین !هر دوتون هر غلطی کردین چون با هم کردین

از هم بگذرین چون من طاقت رسوایی دیگه و طلاق و این بساطا رو ندارم! 

خلاصه که خانواده و عروس و دوماد به لطف مادر شوهر در تلاطم مراسم عروسی هستند!!

چون خانواده عروس فکر میکردن الان این مادر شوهر خودش بانی طلاق میشه حالا چرا ؟

چون مادر شوهر و همسر شون به واسطه یکی یدونه بودن اقا پسر، برای فقط یه مراسم

نامزدی ، میلیونها تومن خرج و مخارج داشتند و دریغ از اینکه پسر و خانواده عروس ریالی خرج کنند ،  

وحتی با چه جمال وجبروتی عروس روحلوا حلوا میکردند رو سرشون . بیچاره مادر عروس میگفت

اگه طلاق هم میدادند ما حق میدادیم! چون در شان دختر ما نبود چنین کاری کنه و سر ما

رو این طور پایین بندازه . چون ما هر تقاضا و خواسته ای که داشتیم انجام داده بودن و

دخترمون همیشه از خانواده شوهرش راضی بود. حالا بماند که خانواده شوهر هم چقدر

پسرشون رو سرزنش کرده بود.

من اصولا هیچ نظری بابت این شرایط برای هیچ احدی ندارم اما هرگز نمیتونم ناراحتیمُ نسبت

به این مسائل پنهان کنم! واقعا درک نمیکنم چرا با وجود اینکه دو طرف هم رو دوست دارن

باز به  هم (به هر دلیلی )خیانت میکنند!

واقعا چه دلیل محکمی میتونه داشته باشه  این رسوایی هایِ دردناک ؟!

سه مورد دیگه هم جدیداً شنیدم! که واقعاً کار داره به طلاق میرسه! یکیشون رو میشناسم

 و تا حدودی در جریان ماجراشون بودم اما مورد دوم خواهر زاده یکی از دوستانم هستند که واقعا

متاسف شدم ، مورد سوم هم مادر یکی از دانش آموزانِ خالم هستند که جز خودم و خالم

و بچه اون مادر کسی از این موضوع با خبر نیست!  متاسفانه دختر بچه 12 سال بیشتر

ندارند اما متوجه خیانت مادرشون به واسطه تلگرام و اینستاگرام شدن!

بدبختی اینجاست که من هم مادرشون رو میشناسم هم پدرشون رو و هم  مادر بزرگ

و هم دایی ِ دختر خانوم رو! خداییش این بچه چه گناهی کرده که خودش باید متوجه

خیانت مادرش بشه و از طرفی به خاطر اینکه خانوادشون از هم نپاشه جز به خالم فرد

دیگه ای رو همدم ندیده! خالمهم به من گفته و از من خواسته کمک کنم!! راستش

یه خورده شرمنده شدم چون من اگر خیلی لالایی بلد بودم پسرم فزرند طلاق

نمیشد. بگذریم 

شاید یه خورده از گرفتاری این دختر رو اینجا نوشتم ، راهنمایی سازنده داشته باشید

خوشحال میشم اما نظر خودم اینه که باید دختر بچه رو  به یک مشاور معتمد و آشنا به

مسائل شویی به همراهی خالم بفرستیم بلکه فرجی بشه و این خانواده 4 نفره

نپاشه از هم. 

گرفتاری هر مدلش سخته و گرفتار نباشید هیچ وقت ، انشالله.

عذر خواهی میکنم بابت وقفه هایی که میفته، این روزها بیشتر کار و پروژه دارم .

و حقیقتا خودم مسبب اصلی ِ این گرفتاری ِ کاری هستم تا کمتر درگیر گذشته باشم و

وقت ازاد رو هم جز به خانواده و پسرک وقف کار دیگه ای نمیکنم.

 ممنون بابت نظراتت. اونهایی که خصوصی نیست رو خیلی زود پاسخ خواهم داد.

باز هم شرمندم. اما در حال حاضر دغدغه ها کمتر شده و مطمئنا بیشتر خواهم نوشت.

مادر ,شوهر ,خانواده ,خالم ,طلاق ,عروس ,مادر شوهر ,خانواده عروس ,گفتم حاله منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

travel چاق چاقی تولید محتوای پروفسور آروین اندروید بیا 2 سافت Bia2Soft.ir خلاصه کتاب و جزوات درسی خرید اینترنتی ngthepro دکتر علی حجت