پشت این همهمهها منتظر چاره منم
پیش دستان تو آن طالب گهواره منم
چشم بر هم زدی و غرق شدم در طلبت
تو که دریا بشوی ماهی بیچاره منم
به خیالم که همان قصهی عشاق رسید
تو بیابان که شدی بوتهی آواره منم
ورطه از خون دلم رنگ گلستان شده باز
لالهزاری که شده وزنهی کفاره منم
هر چقدر توبه و فریاد به سویت کردم
نشدی آگه از این لیلی مه پاره منم
تو بگو بی من از این ورطه کجا خواهی رفت؟
شمع راه شب تاریک تو همواره منم
منتظر چاره ,همهمهها منتظر منبع
درباره این سایت