جانم به قربانت داشتم با قاشق چوبی تو سر انارها میکوبیدم که زنگ زدی تا گوشی را بردارم قطع کردی دل توی دلم نبود که دوباره خط آزاد گیرت می آید یا نه اصلا حالم از هر چی رب انار به هم خورد که نگذاشت با جگر گوشه ام دو کلام اختلاط کنم دوساعتی کشید که دوباره شماره ات روی گوشی افتاد . خدا دلت را شاد کند که دلم را شاد کردی. از دل کویر به دامنه کوه اراک رفتن لرزیدن هم دارد مادر، خب سربازی است و پاس دادن ولی اینبار که میخواهی درجه بگیری دردسرش از آموزشی کمتر است. مادر به فدای صبر و تحملت مرد بودی مردتر هم شدی قربانت شوم از دوستانت و خاطره هاشان که میگفتی گل از گلت میشکفت که اینها دوستان دوره سختی بودند و حسابی توی کویر سمنان صیقل خورده بودند دوماهش رفت دو سالش هم میرود انشاءالله به راحتی و دلخوشی برود و تو بمانی و کلی تجربه و دوست مادر به قربانت سرباز سروانم
قربانت منبع
درباره این سایت