و مامان بزرگ مرد
دیروز میخواستیم با دوستای دانیال . اونو سوپرایزش کنیم . خودش نمیدونست . یهو اومد و گفت مامان بزرگا مرده . و من شوک و بهت زده تا آخر شب خودم و کنترل کردم . یهو همین که دانیال اومد نمیدونم چرا فقط بالا اوردم و آخر شبم کارم به بیمارستان کشید . امروزم فاتحه بود . چند روز دیگه هفته و بعدم چله و سال دیگه ام سالگرد . ولی ما مامان بزرگ ودیگه پیشمون نداریم انگار مامان بزرگ با مردنشم نتونست مارو باهم دیگه صلح و صفا بده امروز همه کنار هم بودیم ولی هنوز خیلی ها با ما قهر بودن . خیلی هام نه چقدر این دینا پست و نفرت انگیزه
مامان ,مامان بزرگ منبع
درباره این سایت