سلام

چه زود زمستون اومد!! احوالاتتون؟

دیشب چطور بود؟ چه ها کردید؟

ما که خونه عمه بودیم به اتفاق فامیل و از دامادشون رونمایی به عمل آوردن. بماند کلی عجیب غریبی داشت یه پست خاله زنکی مینویسم????

امااا آخر شب یکهو مامان گفت: فک کنم دوست داداشت رفته و خودش تنهاست امشب و من یکهو بغضی شدم!! 

شاید عجیب باشه شایدم نشونه محبت بینمون باشه، جمعه ها خب دانشگاه دیگه ناهار و شام نمیده، ما اون جمعه داداش گفت: ناهار آبگوشت بار گذاشتن و کلی بهشون چسبیده، بعد ما هم توو شیراز بلاخره ناهار ظهر جمعه به دلمون چسبید!!

خب اگر خوش باشه و دورش شلوغ باشه و به شادی، فرق نداره کجا باشه و چقدر دور باشه اما همین که حس کنیم تنهاست و غریب مونده بخدا که دل ما هم با غربت عجین میشه!!

امیدوارم هیچکس غریب و تنها نمونه????

فصل جدید برای هممون پُر از چیزای خوب و سوغاتی دلچسب به همراه داره، حواستون باشه از دستش ندید چون دیگه برنمیگرده، لُبِ مطلب: لذتشو ببریم انشالله????

باشه ,ناهار ,جمعه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

shopousand روزنوشت های یک روانشناس بچه های دره دیز اشکن کلش مَن! مرکز پاکسازی پوست صورت