امشب برمیگردم شهر دانشجویی، شهری ک سیاه سوخته توش هست ولی دیگه هیجانی واسه بودن تو اون شهر ندارم مث ترم پیش. حتی نمیدونم باید چطور با سیاه سوخته برخورد کنم؟ نمیتونم تو چشماش نگاه کنم :(

این ازاردهنده س ک خواستم باهاش صحبت کنم ک تکلیفم روشن شه اما حرف زدن بیشتر همه چیو خراب کرد . خودش میگه حسی بهم نداره ولی اطرافیان بدون استثنا میگن دروغ میگه و این منم زنی تنها و بلاتکلیف در میانه ی فصلی سرد.

سیاه سوخته منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه آنلاین atamlm.ir گوشی های هواوی آپ نوا پرتال تیم آسان وب دعا و راز و نیاز بنیاد اندیشه های اسلامی جوانان من و دخترم