آنمون جان دردت به جانِ جان سی و چند ساله و قلب چند ماهه ام
وقتی که مرا به اسم کوچکم صدا می زنی
دهان کوچکت
لبزمین سرخی ست
که درمن
 هزار مردجنگیِ تا لب مسلح را  به مسلخ بوسه میکشاند
آنجا که می شود بوسید
و به آسمان رسید
دهان کوچکت لبزمین سرخی ست
که قافله ی نی از گیس پریشانی های دور را با هزار ساز و چنگ
به هلهله میخواند
آنجا که می شود
خندید
و به آسمان رسید
حالا
فکر کن به مردی تشنه در میدان جنگ که
عکس دهان کوچکی در جیب کوچک ترش بیرون مانده
و حالا به زنی با موهای پریشان که
 عکس دهان کوچکی کنج شال افتاده بر سینه اش
سنجاق شده
آنمون جانم دردت به جان جان سی و چند ساله و قلب چند ماهه ام
وقتی که مرا به اسم کوچکم صدا میزنی
در من
هزار مرد جنگیِ تا لب مسلح
به بوسه گاهِ زن های چشم به راه مانده می روند
لب هایشان را به هم می بافند
می بوسند
به آسمان میروند
آنمون جانم دردت به جانِ جان بسته به دهانت
مرا به اسم کوچکم صدا بزن
تا
هیچ شهیدی به آرزوی بوسه،تشنه نمیرد.

 

 

محمد ستایشی

آسمان ,کوچکم ,دردت ,جانم دردت ,دهان کوچکی ,سرخی ستکه ,ماهه اموقتی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آپشن خودرو خرید و قیمت لپ تاپ و انواع لوازم دیجیتالی پایان نامه، پروپوزال، آزمون های روانشناسی، مشاوره و مدیریت، کارهای پژوهشی، معرفی روانشناسان، مطالب روانشناسی، درمان اختلالات کودکان بشارت رهایی نهالستان تخصصی دیوونه چت|چت دیوونه|ارام چت|پدیده چت پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان