دوستت دارم و دانم که تويی دشمن جانم

از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

غمم اين است که چون ماه نو انگشت نمايی
ورنه غم نيست که در عشق تو رسوای جهانم

دمبدم حلقه اين دام شود تنگ تر و من
دست وپايی نزنم خود ز کمندت نرهانم

سر پرشور مرا نه شبی ای دوست به دامان
تا شوی فتنه ساز دلم و سوز نهانم

ساز بشکسته ام و طائر پر بسته نگارا
عجبی نيست که اين گونه غم افزاست فغانم

نکته عشق ز من پرس به يک بوسه که دانی
پير اين دير کهن مست کنم گر چه جوانم

سرو بودم سر زلف تو بپيچيد سرم را
ياد باد آن همه آزادگی و تاب و توانم

آن لئيم است که چيزی دهد و بازستاند
جان اگر نيز ستانی ز تو من دل نستانم

گر ببينی تو هم آن چهره به روزم بنشينی
نيم شب مست چو بز تخت خيالت بنشانم

که تو را ديد که در حسرت ديدار دگر نيست
«آری آنجا که عيانست چه حاجت به بيانم»

بار ده بار دگر ای شه خوبان که مبادا
تا قيامت به غم و حسرت ديدار بمانم

مرغکان چمنی راست بهاری و خزانی
من که در دام اسيرم  چه بهارم چه خزانم

گريه از مردم هشيار خلايق نپسندند
شده ام مست که تا قطره اشکی بفشانم

تزسم آخر بر اغيار برم نام عزيزت
چکنم بی تو چه سازم شده ای ورد زبانم

آيد آن روز عمادا که ببينم تو گويی
شادمان از دل و دلدارم و راضی ز جهانم

حسرت ديدار ,دوستت دارم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ارزانی مطالب جدید تاپیک فایل بهترین سایت فروش,سرمایه گذاری در خرید زمین و املاک صنعتی و کشاورزی صدرصد تضمینی, پرسود املاک شمال sellfollower ❤ کلاس مـــهــربـانـی از کاشان ❤