شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟
چه بگویم با تو ؟دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه بگویم با تو ؟
که سحرگه دل من
باز از دست تو اي رفته ز دست
سخت در سینه به تنگ آمده بود
-----------------------
پ ن:مي روم…
به کجا…؟
نمیدانم…
حس بدی ست…
بی مقصدی…!
کاش نه باران بند مي آمد…
نه خیابان به انتها مي رسید
درباره این سایت