یک روز که همراه مادرش برای به گاه رفته بود،چشمش به یک گردن بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش ۱۰/۵ دلار بود، دلش بسیار آن گردن بند را می خواست. پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که آن گردن بند را برایش بخرد. مادرش گفت : ” خوب! این گردن بند قشنگیه، اما قیمتش زیاده ، خوب چه کار می توانیم بکنیم! من این گردن بند را برات می خرم اما شرط داره، وقتی به خانه رسیدیم، یک لیست مرتب از کارها که می توانی انجام شان بدهی رو بهت می دم و با انجام آن کارها می توانی پول گردن بندت رو بپردازی و البته مادر هایدی هم برای تولدت چند دلار می ده و این می تونه کمکت کنه. “جنی قبول کرد…او هر روز با جدیت کارهایی که برایش محول شده بود را انجام می داد و مطمئن بود که مادربزرگش هم برای تولدش برایش پول هدیه می دهد. بزودی جینی همه کارها را انجام داد و توانست بهای گردن بندش را بپردازد.وای که چقدر آن گردن بند را دوست داشت. 


کاظم سعیدزاده گردن ,مادرش ,انجام ,برایش ,کارها منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ملکا دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. طرح لایه بازها اموزش امنیت وردپرس 09197977577 | فروش فلزیاب المنتال مولتی دنج ترین جای دنیا ☘