اگر چه عذر بسی بود روزگار نبود

چنان که بود به ناچار خویشتن بخشود

خدای را بستودم، که کردگار من است

زبانم از غزل و مدح بندگانش نسود

همه به تنبل و بند است بازگشتن او

شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود

بنفشه‌های طری خیل خیل بر سر کرد

چو آتشی که به گوگرد بردوید کبود

بیار و هان بده آن آفتاب کش بخوری

ز لب فرو شود و از رخان برآید زود


گاتاهای | بزرگترین مرجع شعر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خبر فوری آموزش زبان آلمانی فروش فلزیاب مطالب پزشکی سیب کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. فارسی تاپ گیر | دانلود مستند تخت گاز با دوبله فارسی پایه بتنی انجمن نویسندگان و شاعران ایران (انوشا) انجمن شعر و ادب میخانه