داستان کوچ ایل زند از الشتر


در زمان شاه سلطان حسین صفوی مردی بنام خدائی که اکنون تمام خوانین الشتر از نسل اویند، امیرالعشایر منطقه الشتر بوده است، پدر کریم خان زند جز سواران او می باشد، هنگامیکه مادر کریم خان زند به او حامله می باشد برای آب به سرچشمه می رود مشگ آب را پر می نماید و بر دوش میگیرد، ناگاه آوازی بگوشش می رسد که شاه آینده ایران را ناراحت کردی، مادر کریم خان این آواز را سه بار می شوند، تمام دورور خود را نگاه می کند ولی کسی را نمی بیند، به منزل می رود و سرگذشت را برای همسرش تعریف میکند، شوهرش او را مسخره میکند. این داستان به گوش خدائی میرسد و کمکم میان خدائی و پدر کریم خان دشمنی پیدا میشود، چون پدر کریم خان قدرت برابری با خدائی را ندارد به اطراف ملایر میرود و خود و برادرانش در سلک سواران نادر درمی آیند، تا لشکر کشی نادر به هندوستان پیش می آید، در تمام مدتی که کریم خان در ملایر است با اقوام و خویشاوندان خود در الشتر رابطه مستقیم دارد. 

ریشه نژادی لر-حجت الله حیدری ص 87-89


لک پرس کریم ,الشتر ,خدائی ,تمام ,مادر کریم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ناب موزیک گلدچی گرافیک چت ساعت شنی من دخترکم عسل بابا+محمدسبحان+محمدمبین طلا کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد رقیبم عرفان کربلا