وجود و موجود

نکته دیگری که درباره واژه وجود و مفهوم آن قابل تذکر است این است که لفظ وجود از آن جهت که مبدا اشتقاق موجود به حساب می آید مصدر و متضمن معنای حدث و نسبت آن به یا است و معادل آن در فارسی واژه بودن میباشد چنانکه واژه موجود از نظر ادبی اسم و متضمن معنای وقوع فعل بر ذات است و گاهی از کلمه موجود مصدر جعلی به صورت موجودیت گرفته میشود و مساوی با وجود به کار میرود .

الفاظی که در زبان عربی به صورت مصدر استعمال میشوند گاهی از معنای نسبت به یا تجرید شده به صورت اسم مصدر به کار میروند که دلالت بر اصل حدث دارد بنابراین برای وجود هم میتوان چنین معنای اسم مصدری را در نظر گرفت .

از سوی دیگر معانی حدثی که دلالت بر حرکت و دست کم دلالت بر حالت و کیفیتی دارند مستقیما قابل حمل بر ذوات نیستند مثلا نمیتوان رفتن را که مصدر استیا رفتار را که اسم مصدر است بر شیء یا شخصی حمل کرد بلکه یا باید مشتقی از آن گرفت و مثلا کلمه رونده را محمول قرار داد و یا کلمه دیگری را که متضمن معنای مشتق باشد به آن اضافه کرد و مثلا گفت صاحب رفتار قسم اول را اصطلاحا حمل هو هو و قسم دوم را حمل ذو هو مینامند از باب نمونه حمل حیوان را بر انسان حمل هو هو و حمل حیات را بر او حمل ذو هو میخوانند .

این مباحث چنانکه ملاحظه میشود در اصل مربوط به دستور زبان است که قواعد آن قراردادی است و در زبانهای مختلف تفاوت میکند و بعضی از زبانها از نظر وسعت لغات و قواعد دستوری غنیتر و بعضی دیگر محدودتر هستند ولی از آنجا که ممکن است رابطه لفظ و معنی موجب اشتباهاتی در بحثهای فلسفی گردد لازم است تذکر دهیم که در کاربرد واژههای وجود و موجود در مباحث فلسفی نه تنها این ویژگیهای زبان شناختی مورد توجه قرار نمیگیرد بلکه اساسا توجه به آنها ذهن را از دریافتن معانی منظور منحرف میسازد .

فلاسفه نه هنگامی که واژه وجود را به کار میبرند معنای مصدری و حدثی را در نظر میگیرند و نه هنگامی که واژه موجود را به کار میگیرند معنای مشتق و اسم ی را مثلا هنگامی که درباره خدای متعال میگویند وجود محض است آیا در این تعبیر جایی برای معنای حدث و نسبت به و یا معنایی کیفیت و حالت و نسبت آن به ذات میتوان یافت و آیا میتوان بر ایشان خرده گرفت که چگونه لفظ وجود را بر خدای متعال اطلاق میکنید در حالی که حمل مصدر بر ذات صحیح نیست و یا هنگامی که تعبیر موجود را درباره همه واقعیات به کار میبرند و آنها را شامل واجب الوجود و ممکن الوجود میدانند آیا میتوان معنای اسم ی را از آن فهمید و آیا میتوان بر این اساس استدلال کرد که اقتضای اسم آن است که ی داشته باشد پس خدا هم ی لازم دارد و یا بر عکس چون کلمه موجود چنین دلالتی دارد استعمال آن در مورد واجب الوجود صحیح نیست و نمیتوان گفتخدا موجود است .

بدیهی است که اینگونه بحثهای زبان شناسانه جایی در فلسفه نخواهد داشت و پرداختن به آنها نه تنها مشکلی از مشکلات فلسفه را حل نمیکند بلکه بر مشکلات آن میافزاید و نتیجهای جز کژ اندیشی و انحراف فکری به بار نخواهد آورد و برای احتراز از سوء فهم و مغالطه باید به معانی اصطلاحی واژهها دقیقا توجه کرد و در مواردی که با معانی لغوی و عرفی یا اصطلاحات سایر علوم وفق نمیدهد تفاوت آنها را کاملا در نظر گرفت تا خلط و اشتباهی رخ ندهد .

حاصل آنکه: مفهوم فلسفی وجود مساوی است با مطلق واقعیت و در نقطه مقابل عدم قرار دارد و باصطلاح نقیض آن است و از ذات مقدس الهی گرفته تا واقعیتهای مجرد و مادی و همچنین از جواهر تا اعراض و از ذوات تا حالات هم را در بر میگیرد و همین واقعیتهای عینی هنگامی که در ذهن به صورت قضیه منعکس میگردند دست کم دو مفهوم اسمی از آنها گرفته میشود که یکی در طرف موضوع قرار میگیرد و معمولا از مفاهیم ماهوی است و دیگری که مفهوم موجود باشد در طرف محمول قرار میگیرد که از مفاهیم فلسفی است و مشتق بودن آن مقتضای محمول بودن آن است

منبع:hawzah.net

کارگر


وجود ,موجود ,معنای ,مصدر ,میتوان ,هنگامی ,متضمن معنای ,خدای متعال ,صحیح نیست ,قرار میگیرد ,معنای مشتق منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نسیم سیتی مبین دانلود - دانلود فیلم جدید borocharkh پی سی دانلود وبسایت پویا قطعات و تجهیزات مورد نیاز بالابر اسانسوری relaxmarket اخبار فرهنگی فوری مجله تفریحی و سرگرمی | مجله اینترنتی