افسوس که نامه جوانی طی شد
آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود
شبا فریاد ندانم که کی آمد کی شد
از آمدم نبود گردون را سود
وز رفتن ما جلال و جاهش نفزود
ور هیچکسش نی دو گوشم نشنود
که این آمدن و رفتن از قهر چه بود
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یک دم عمر غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فنا در گذریم
با هفت هزارسالگان سربه سریم
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
این یک دم عمر غنیمت شمریم
فردا که از این دیر فنا در گذریم
با هفت هزارسالگان سربه سریم



با نبض همیشه در نبردم چه کنم
وز کرده خویش پند به دردم چه کنم
گیرم که ز من در گذرانی چه کنم


98music04 دوست ,هزارسالگان سربه ,غنیمت شمریمفردا ,فردا نخوریماین منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مشاوره و اجرای کف و کفسازها گرمایش برودت پارس تک نسیم کتابخانه فرهنگسرای ملاصدرای اشتهارد nsliterae ((*کلبه تنهایی*)) فلزیاب حرفه ای حفره یاب انتنی تصویری09909061300 اکسلیـها - آموزش حرفه ای اکسل انجمن شعر و ادب میخانه