معلم گفت: بنويس "سياه" و پسرك ننوشت !

معلم گفت: هر چه مي داني بنويس !و پسرك گچ را در دست فشرد .معلم عصباني بود و گفت : املاي آن را نمي داني؟  

سياه آسان بود و پسرك چشمانش را به سطل قرمز رنگ كلاس دوخته بود .معلم سر او داد كشيد و پسرك نگاهش را به دهان قرمز رنگ معلم دوخت ! و باز جوابي نداد. معلم به تخته كوبيد و پسرك نگاه خود را به سمت انگشتان مشت شده معلم چرخاند و سكوت كرد .معلم بار ديگر فرياد زد: بنويس گفتم هر چه مي داني بنويس.!و پسرك شروع به نوشتن كرد : كلاغها سياهند ، پيراهن مادرم هميشه سياه است، جلد دفترچه خاطراتم سياه رنگ است و كيف پدر هم سياه بود، قاب عكس پدر يك نوار سياه دارد. مادرم هميشه مي گويد : پدرت وقتي مرد موهايش هنوز سياه بود چشمهاي من سياه است و شب سياهتر. يكي از ناخن هاي مادر بزرگ سياه شده است و قفل در خانمان سياه است. بعد از اندكي دوباره گچ را به دست گرفت و نوشت : تخته مدرسه هم سياه است و خود نويس من با جوهر سياه مي نويسد . گچ را كنار تخته سياه گذاشت و بر گشت ، معلم هنوز سرگرم خواندن كلمات بود و پسرك نگاه خود را به بند كفشهاي سياه رنگ خود دوخته بود .معلم گفت : بنشين.پسرك به سمت نيمكت خود رفت و آرام نشست و معلم كلمات درس جديد را روي تخته مي نوشت و تمام شاگردان با مداد سياه در دفتر چه مشقشان رو نويسي مي كردند .اما پسرك مداد قرمزي برداشت و از آن روزمشقهايش را با مداد قرمز نوشت و معلم ديگر هيچگاه او را به نوشتن كلمه سياه مجبور نكرد و هرگز از مشق نوشتنش با مداد قرمز ايراد نگرفت.و پسرك مي دانست كه قلب یک معلم واقعی هرگز سياه نيست.

 

منبع: سایت آفتاب


مهارت معلمی سياه ,معلم ,پسرك ,مداد ,تخته ,قرمز ,مداد قرمز ,مادرم هميشه ,پسرك نگاه ,بود  معلم ,دوخته بود  منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانش بر (آرش مهرآفرین) اجناس فوق العاده ستارگان کنکور پلاک طلا حمید زهرا محمد الله و ... z2u.com سیگنال