گالری عان زیبای ایران
از چهره ى تو
چیز زیادى یادم نیست
جز این که
اقیانوس آرامى
ریخته بود بین چشمهات
و روى طراوت لب هات
زمزمه ى تردى بود
که گنگم مى کرد
دخترکان
سبویی در دست، بی صبرانه به سوی رودخانه سرنوشت قدم بر می داشتند.
رودخانه ای که خروشان اما بی ادعا بود.
و پسرکان
عاشقانه منتظر،
تو این فکرم که فردا هم
هوا دلگیره باز یا نه
بازم بارونی اَن چشمام
دلم درگیره باز یا نه
عجب سردی ، چقدر ساکت
یه زندون داری تو سینه ت
هنوزم بی گن
ما دوتا یک نفریم
من نفس میکشم از بازدمت
تنِ من پیرهنت
جانم آمیخته با بوی تنت
نبض من از تپشِ قلبِ تو شاد
با تو از هر چه و هر کس آزاد
از آغاز هم مقدر نبوده
ما به هم برسیم!
کاش میدانستی
اشتیاقِ بی انتهایِ وصلِ تو
بامن چه میکند
آخرهمیشه
بینِ دو خط فاصله
مدتی هست که با حضرت باران قهرم
با غم انگیزی پاییز و بهاران قهرم
شیشه ی پنجره را خاک گرفته به درک
من که با منظره ی کوچه و میدان قهرم
فریبم داده آن چشمان مستت
غبار غم نشانده بر نگاهم
به چشمان چو دریای تو سوگند
به گیسوی پریشان
به زیر ابر وباران تو سوگند
فریبم داده آن ناز نگاهت
چه می شد در میان چشمهایم خانه میکردى
و یا در سایه ی گیسویِ من کاشانه میکردى
اگر تنهایی ام را باور و احساس میکردی
تو پر برمیگشودی
دختران زیبا قهرم ,دختران ,فریبم داده منبع
درباره این سایت