توجه توجه: این پست عاشقانه نیست. ز.د بازی هم نیست.  ل.اس هم نیست. ملاقاتیه با من و خانوم پست قبلی.

+پیش نویس: ازون جایی که همیشه به همــــــــه چی شک دارم و بحث رو جنایی می کنم لذا خطاب به اون خانوم میگم: اگه یه زمانی وبلاگمو خوندی نیایی آبروریزی بپا کنی! انسان باش!

خواستم بگم دیدمش صبح. کل ماجرا 2 دیقه هم طول نکشید. ولی واسه من یه عمر بود!

قرار بود ساعت نه و نیم ببینمش. ساعت ک رسید به نه دیگه استرسم شروع شد. دقیقه به دقیقه بیشتر میشد ولی این چیزی نبود که بخوام نگرانش باشم لذا صبحونه مو (صبحونه که چ عرض کنم، نون لواش خالی) یه لقمه زدم و گذاشتم استرسم از طریق عُق زدنام خودشو نشون بده و بره پی کارش. رو صندلی نشستم و منتظر شدم تا اومد.

اول که اومد سمت بُرد کلاسی سرمو انداختم پایین (ک مثلا من حواسم نیست!).یواشکی سرمو بالا آوردم دیدم داره با گوشیش ور میره لذا دوباره سرمو انداختم پایین! (ی په همچین ک.ســـمغزی ام من) سرمو ک بلند کردم دیدم با یه لبخند داره میاد سمتم. اولین کاری ک کردم مستقیم زل زدم تو چشماش وسرمو به نشانه اینکه خودمم(!) ت دادم و بعد با یه لبختد کم رنگ پاشدم برم نزدیکش.اولین چیزی که توجهمو جلب کرد شال قهوه ایش بود که لامصب خیلی بهش میومد. چیزی که تو صورت سفیـــــــــدش جیغ می زد لباش بود. مث ترم پیش هنوز رژ می زد ولی ایندفه به نظرم رژ خیلی پررنگ تر میومدیه رنگ قرمز روشــــن. بعد سلام و فلان و بهمان داشت می گفت که می خواد یه کتابیو ترجمه کنه حواسم برای اولین بار جوری بود که تونستم چنتا  کارو باهم انجام بدم! هم به حرفاش گوش می دادم هم به لباش نگاه می کردم. به نظرم رسید لباش کوچیک تر از اونی بود که تو ترم پیش دیده بودم. رژش رو به نظرم سرسری کشیده بود جوری که بالای لب بالاییش خالی از رژ بود شایدم به خاطر فرم لبش بود. 

-اگه میشه بعضی جاهای کتاب کمکم کنین واسه ترجمه چون واقعا نا مفهومه.

+حالا اگه جایی مشکل داشتین بفرستین ببینم چیه اول.

-من رفتم پیش استاد ایکس ایشون شما رو پیشنهاد دادن گفتن خیلی واردین و ازین حرفا (در این جا هندوانه زیر بغلم می گذارد)(حس کردم داره این حرفو با یه لحن دیگه ای میگه لحنی با پس زمینه خنده)

+خب باید بدونم سختیش چجوریاس تا بعد بتونم کمکتون کنم.شاید واسه خودمم سخت باشه. اگه  جایی مشکل داشتین بفرستین برام.

صحنه بعدشم تشکر و خدافظی بود.

نمی دونم الان این دو تا خط مکالمه رو چرا تو تلگرام نگفت؟؟؟؟ چرا اصرار داشت رو در رو ببینتم؟

خب چنتا دلیل میتونه داشته باشه (نوسنده در این جا شم کاراگاهی خود را به کار می گیرد):

1. اون ج.ی ندا خانوم ترم پیش بهش گفته که نفطه ضعفم مکالمه با جنس مؤنثه و اینم خواسته سواری بگیره (دقت کنین که بخاطر کمک بهش بهم نمیخواد پولی بده که هیچ، عکس آیدی تلگرامشم ورداشته انگار میخوام تَجَ.لُق کنم با عکسش.)

2. انگیزه خاصی نداشته (که خودمم بعید می دونم؛ زن ها صرفا اینقد ک.سخل نیستن)

3.صرفا اینقد ک.سخل تشریف داره.

4. میخواسته براندازم کنه ببینه تمایلم به همکاری چقدره.

5. صرفا میخواسته بتونه صد درصد راضیم کنه.

+امیدوارم این چیزا بیشتر برام پیش بیاد :)

++این قد این ماجرا انگیزه داد بهم که درسامو ول کردمو نشستم سه ساعت اینجا داستانو جذاب می کنم.

+++نتیجه اخلاقی: سعی کنین لا.س نزنین.گل بدون بو رو  هم جلو دماغ همکار خانومتون نبرید(همکار که چه عرض کنم دو تا دانشجوی خبر نگار بودن). با دخترا سر بحثو باز نکنین مخصوصا اگه دختر متأهل باشه. در این موارد همیشه فک کنین شوهرش کنارش وایساده . لابد میگین چه ربطی داشت به داستان من؟ عرض شود من نمیدونستم  شوهر داره یا نه (اگه داشته باشه واقعا برام ضد حاله.چون دلم میخاد همه دخترا دنیا مال من باشن!) و فک نمی کنم کاریو انجام داده باشم که در حضور شوهرش اون کار رو انجام نمی دادم. اگه می فرمایید به لبش چرا اینقد نگا کردی باید بگم شمام اگه جای من بودین نگاهتون می لغزید روی لبای خوشگلش ک.یریا :)

شب خوش


چــــــــــــــــــــرت و پـــــــــــــــــــــــــــــرت کنین ,سرمو ,باشه ,انجام ,نظرم ,اینقد ,داشته باشه ,صرفا اینقد ,داشتین بفرستین ,مشکل داشتین ,انداختم پایین ,مشکل داشتین بفرستین ,سرمو انداختم پایی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایگاه خبری تحلیلی شرح24 | SHARH24.ir دانلود اهنگ و موسیقی روستای فیزیک یادداشت های یک هنرمند ِ برنامه نویس وقت خنده روستای خوراوند هر چی که بخوای هست