دانلود داستان کوتاه دنیای اطلسی

خلاصه داستان:
داستان در مورد دخترى است كه خيانت را ديد … تقاص خيانت را كشيد … در دنيا تنها ماند اما بدون هيچ حرفى پا پس نكشيد.

 

 

 

تصميمات اشتباه
آدماى اشتباهى
خواسته هاى بى‌جا
همگى باعث مرگ من شدن
دخترى كه روزها و شب هاش تيره بود
خوشحال ترين دختر غمگين دنيا بود
در بين مواج به صخره اثابت مى‌كرد
اون تك بود
و اون كسى نبود جز اطلسى

 

قسمتی از داستان:

روز ها مى‌گذشت و من هر روز تنها تر مى‌شدم، حدودا دو هفته اى بود كه ليسانسم را گرفته بودم.
روى تختم نشستم؛ پاكت سيگارم رو در اوردم و شروع به پك زدن کردم.
پك هاى متوالى، بوى شكلات تمام اتاق را پر كرده بود
در بين دود ها فقط يك چيز رو مى‌ديدم؛ آينده ى گنگ و مبهمم چه مى‌شود؟
تقه اى به در خورد و مادرم در چارچوب در ايستاد
-آخه پدر خوب، مادرت خوب، سيگار كشيدنت چيه؟
سرم را بين دستانم گذاشتم و با صدايى نه چندان بلند گفتم
-واى مامان؛ چقدر گير میدى.
-د اخه دردت چيه؟
-دردم تويى.
مامان يه بى‌لياقت گفت و رفت
صداى زنگ گوشيم اومد، به سمتش هجوم بردم و با ديدن اسم دنيا رد تماس دادم، الان اصلا حوصلش رو نداشتم
به سمت كمد لباسم رفتم، نياز داشتم كمى نفس بكشم.
توى ايينه خودم را ديدم. خوب شده بودم؛ پالتوى كرم خز دارم تضاد خوبى با شلوار مشكى و شال مشكيم برقرار كرده بود.
به سمت جاكفشى خونه رفتم. خونه ی ما خيلى بزرگ نبود، از خوانواده ى پولدارى نبوديم، پدرم يه حقوق بگير ساده بود
خلاصه بوت هاى مشكيم رو پام كردم و به سمت در رفتم

 


رمانک داستان ,دنيا ,دنیای اطلسی ,کوتاه دنیای ,داستان کوتاه ,دانلود داستان ,کوتاه دنیای اطلسی ,داستان کوتاه دنیای ,دانلود داستان کوتاه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله خبری فرهنگی مذهبی و تفریحی صبح کازرون محمد جواد مخبریان Javad mokhberian خبرهای روزانه بورس تهران موسسه قرآن پژوهان عترت فاطمی فرصتِ مهر گروه کوهنوردی و طبیعت گردی و گردشگری رشته عکاسی