می‌دانی دل من از چه به درد می‌آید؟

دل من از خیابان هایی می‌رنجد که، زمینش ، فرشِ خانه و آسمانش، سقفِ خانه ی کودکی‌ست؛

دل من از فال های حافظی به درد می‌آید که در دستان پینه بسته ی دخترک زندگی میکند، و ما در دستان آن دخترک به دنبال فردای خود میدویم ، درحالی که او برای امروز خود، فال ی میکنه، و نفسی می‌خواهد برای فردای خود

دل من از دستانی می‌رنجد که انتظار چراغ‌های قرمز خیابان های شهر را میکشد، تا بر روی شیشه های ماشینی بِرَقصَد ، شاید صاحبِ آن ماشین ، گلِ رُزی را ار باشد،

می‌دانی حقیقت چیست؟

این است که دلِ من، از آدمهای همان خیابان‌ها و همان چراغ‌قرمز‌ها به درد می‌آید

می‌دانی چرا؟

چون،

 دستان پینه بسته ی کودک ، سَقفِ آسمانیِ خانه‌ی او ، فال های حافظ و گل های رز و چراغ قرمز های شهر، قدری برایمان عادی شده که ، با دیدنشان ، اشک های چشمانمان از بین می‌رود ، با دیدنشان ، نه شَرمی رو به دیده مان می‌آید و نه حتی اندوهی، پیکرمارا غم‌زده می‌کند.

آری، حقیقت این است.


نیکتا ناصر


ادمینحقیقت ,می‌آید ,می‌دانی ,نیکتا ناصر ,پینه بسته منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بیوگرافی کرمانج کورد|کورد موزیک|دانلود آهنگ جدید|اصغر باکردار|نعمت زنبیلباف|مرتضی جعفرزاده|بیدل برزویی|سایت کرمانج کورد قطعی اینترنت آبان و آذر 97 قهوه و سرقت www.haniteb.ir معرفی کالا فروشگاهی جامع ترین وبلاگ سئو تجهیزات تصفیه آب و فاضلاب صنعتی دانلود سرا