تمام آرزویم هست ببینم بچه هایم را

ببینم که خدا کرده اجابت ربنایم را

 

دراین مدت که زندانم همیشه زاروگریانم

از اینکه من نمی بینم رخ ماه رضایم را

 

دلم تنگ است میخواهم کنار دخترم باشم

بیندازد به روی سر دوباره این عبایم را

 

بگیرم دستهایش را بگیرد دست هایم را

اگرچه خوب میدانم که میگیرد عزایم را

 

ندارم یک ملاقاتی به غیر یک نفر-آن هم

که با شلاق می آید ببوسد جای جایم را

 

در اینجا سندی نامرد بلائی برسرم اورد

که جز مردن نمی‌بینم علاج زخم هایم را

 

ندارم قوتی حتی که برخیزم به روی پا

فشار ضربه ی پایی شکسته ساق پایم را

 

ندارد روزنی زندان امان ازدست زندانبان

بیا ای مادرم زهرا ببینی کربلایم را

 

محمدحسن بیات لو


رئــوفــــــــ اهـــل بــیــت شــعــر هایم ,ببینم ,تمام آرزویم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کربلایی سید امیرعلی سلیمانی behzistblog.com ادیسم شارژهمراه اول مجله خبری و تفریحی جی پاتوق دفترخدمات الکترونیک English musics تولیدی قابلمه گرانیتی