دانلود رمان عشق ماندگارنوشته فائزه عطاریان
خلاصه:
بخشی از رمان:
با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار شدم،به ساعت نگاه کردم عقربه ها ساعت هفت را نشان می دادند.با عجله از روی تخت بلند شدم و یکراست به حمام رفتم.فشار آب،خواب از سرم پراند،چند دقیقه بعد حوله را به موهایم پیچیدم و از حمام بیرون آمدم.موهایم را خشک کردم.در حال لباس پوشیدن صدای سولماز را شنیدم که گفت:
- سایه زود باش،ساعت هفت ونیم شد.کیفم را برداشتم و از اتاقم بیرون آمدم.از پله ها که پایین رفتم،سولماز را دیدم که شیر می خورد،با صدای بلند سلام کردم و گفتم:
- حالا دیگه کارت به جایی رسیده که تنهایی شیر می خوری.
ژانر:عاشقانه
تعدادصفحات:480
مهدرمان ساعت ,صدای ,بیرون آمدم منبع
درباره این سایت