صدای آهنگ آنشرلی بلند شد . سرم داشت منفجر می شد . دستم رو از زیر پتو بیرون آوردم و روی عسلی کنار تخت کشیدم . صدا لحظه به لحظه داشت بلندتر می شد و من لحظه به لحظه عصبی تر می شدم . بالاخره دستم خورد به گوشیم …… داستان قرار نبود در مورد دختری به اسم ترساست … که توی کنکور موفق نمی شه و تصمیم می گیره برای ادامه تحصیل بره خارج از کشور … ولی باباش رضایت نمی ده و ترسا برای راضی کردن باباش یه نقشه می کشه …
♥ســـایت عــاشقانه آیــ لاو ♥|ilove.r98.ir
لحظه ,قرار نبود
منبع
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت