داستان #گردن_بند و #گی_دوموپاسان (۱۸۵۰_۱۸۹۳):
موپاسان یکی از نویسندگانی است که در نوشتن داستان کوتاه حرفی برای گفتن دارد. این نویسنده با استفاده از یک اتفاق اصلی به پیشبرد داستان میپردازد. موپاسان گاهی از اوقات شور و هیجان را فدای حوادث میکند. موپاسان در ظاهر علاقهای به این ندارد که مستقیم از نظام و نابرابریها نقد کند، بلکه داستان میگوید و اتفاقهای داستان، بازگوکنندۀ اتفاقهای اجتماعی هستند.
موپاسان از اولین کسانی است که استارت داستانهای #مینیمال را زده است. داستانهای او در وهلۀ اول از شکلی ساده شروع میشود و در آخر ضربهای هم به خواننده و هم به شخصیت داستان وارد میکند؛ مثلاً در همین داستان #گردنبند، در صفحۀ آخر آن، که شاید به جرأت میتوان گفت یک داستان جدا گانه است.
موپاسان از کسانی بود که داستانهای حادثهپردازانه را اشاعه داد و داستان کوتاه را از حوزۀ محدود خیالپردازیهای بدون قید و شرط و از قواعد فنی داستانهای #آلن_پو بیرون آورد، و به واقعیت زندگی روزمره سوق داد و مردم عادی و طبقۀ متوسطِ اجتماع و کارمندان شهرستانی را موضوع داستانهای خود قرار داد.
داستان #گردن_بند حول شخصیت یک زن میچرخد. این شخصیت که دارای چهرۀ زیبایی است، از بد روزگار در یک خانوادۀ نهچندان پولدار به دنیا آمده است و زن یک کارمند آموزش و پرورش شده است.
این شخصیت هم مثل شخصیتهای دیگر داستانهای معروف، که نویسنده در حق آنها ظلم کرده است، مورد ظلم واقع شده است. شاید هم نه نویسنده هیچ دخلی در زندگی او ندارد شخصیت خیالپرداز ما خودش دوست دارد در موقعیتهای آنچنانی قرار بگیرد و مانند دیگر ن جامعه که خودشان را بزک کردهاند و فخر میند باشد.
(ادامۀ مطلب در کانال تلگرامی ما)
مجلهٔ فرهنگ ادبیات داستانی داستان ,داستانهای ,موپاسان ,شخصیت ,نویسنده ,داستان کوتاه ,داستان گردن منبع
درباره این سایت