دست در دامن آن زلف معنبر زده ام باز بر آتش خود دامن م زده ام شمع بیدار دلان روشنی از من دارد آب حیوان به رخ خضر مکرر زده ام برق عشقم که به بال و پر پرواز بلند قدسیان را سر مقراض به شهپر زده ام بسته ام از سخن عشق به خاموشی لب مهر از موم به منقار سمندر زده ام نیست یک سرو که پهلو به نهال تو زند بارها در چمن خلد سراسر زده ام سر خط راست روی جاده از من دارد صفحه دشت جنون را همه مسطر زده ام صفحه خرقه ام از بخیه هستی ساده است همچو سوزن ز گریبان فنا سر زده ام گر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بینهایت اینجا همه چی هست دنیای دفاع شخصی معرفی کالا فروشگاهی دستگاه جوجه کشی دانلود سوالات آزمون ضمن خدمت, دانلود سوالات ضمن خدمت, دانلود سوالات ضمن خدمت حمایت از كالای ایرانی, دانلود ضمن خدمت, دانلود ضمن خدمت حمایت TopMoviesX مجله اینترنتی رز فان