چو نه ماه بگذشت بر دخت شاه یکی پورش آمد چو تابنده ماه تو گفتی گو پیلتن رستم است وگر سام شیرست و گر نیرم است چو خندان شد و چهره شاداب کرد ورا نام تهمینه ، سهراب کرد چو یک ماه شد ، همچو یک سال بود برش چون بر رستم زال بود چو سه ساله شد زخم چوگان گرفت به پنجم دل تیر و پیکان گرفت چو ده ساله شد زان زمین کس نبود که یارست با او نبرد آزمود؟ بر مادر آمد بپرسید زوی بدو گفت گستاخ بامن بگوی که من چون ز همشیرگان برترم همی بآسمان اندر آید سرم ز تخم کیم وز کدامین گهر چه منبع
درباره این سایت