از حال خوب به حال بد و از حال بد به حال خوب در گردشم. هنوزم گاهی شبا میخوام بمیرم و صبح دیگه بلند نشم؛ گاهی برای مردن التماس میکنم و گاهی برای زندگی. اضطرابم هم ادامه داره و تموم نشده، بغضی صبحا که شب تا صبح کابوس دیدم با حالت تهوع از خواب بیدار میشم و در طول روز هم تپش قلب دارم اون روزا. اینا چیزاییه که کسی نمیدونه و هیچ وقت هم امیدوارم نفهمن. گاهی ,گاهی برای منبع
درباره این سایت